‏دو تا دختر خانومی که ما بهشون میگیم بدحجاب، با هم صحبت می کردند، اولی گفت: داداشم میگه کربلا شلوغ شده، نمی‌تونم ببرمت. دومی گفت: بگو اگه اونی که باید بطلبه، دعوت کنه حتما میام، شده از آسمون سنگ بباره. حرفاشون بغض منه باحجاب رو ترکوند و رو با تمام وجودم حس کردم. "خانم یاس" https://eitaa.com/twiita