🔴 ✍ همه چیز در پیشگاه خداوند دقیق بود، هیچ عمل ناپسند یا کوچک‌ترین ظلمی در آن سوی هستی بی‌جواب نمی‌ماند. اما یکی از چیز هایی که من در آن لحظات دیدم مربوط می شد به ظلم هر چند کوچک من به مردم. چیزی که ما هر روزه با آن روبرو هستیم و به سادگی از کنار آن می‌گذریم! مدتی قبل می‌خواستم ماشین را در یک خیابان باریک پارک کنم و به بیمارستان همسرم بروم. می توانستم کمی جلوتر بروم که جای پارک زیاد بود اما گفتم همین جا لابه‌لای خودروها پارک می‌کنم در این فاصله چند بار جلو و عقب رفتم تا ماشین درجا پارک قرار بگیرد حدود یک دقیقه این ماجرا طول کشید. هفت دستگاه خودرو منتظر بودند تا من داخل جا پارک بروم و راه برای آنها باز شود. این صحنه را در مرور زندگی ام دیدم. من هرچند کوتاه اما وقت آنها را گرفته و اعصاب و روان آنها را درگیر کرده بودم. دو نفر از آنها مرتب بوق می زدند. خیلی عجله داشتند و دیر به محل کارشان رسیدند. من تا حدودی مقصر این ماجرا بودم. هنگام محاسبه اعمال می‌خواستم بگویم که خیابان باریک بود و پارک کردن سخت، اما به من فهماندند که کمی جلوتر جا بود و تو می‌خواستی نزدیک تر باشی. دیگر حرفی برای گفتن نداشتم به من گفتند که در وادی حق الناس از این هفت نفر باید حلالیت بطلبی! با خودم گفتم: پس این همه آدم هایی که با توقف نابجا و پارک دوبل و مسائل دیگر مزاحم مردم می‌شوند، وای...عجیب جایی است این وادی حق الناس! 📚 منبع: کتاب شنود @twonoor