بعد امروز دارم به مامان و بابام میگم حالا شما چی بپوشین که وقتی نشستین تا کنکورم تموم شه هلاک نشین توو این گرما؟
بابام برگشته میگه مگه قراره هلاک شیم؟ اصلا مگه قراره ما بیایم برسونیمت ؟
نوچ نمیپسندم این مسخره بازیا رو🦦 ؛ با زهرا _ یکی از دوستام _ میرین کنکور میدین و برمیگردین دیگه. -بردن اسم مامانم ، مگه اینطور نیست؟
*تایید کردن ِمامانم
من:😐
بابا شما باید بیاین پشت در دعا کنین ، راز و نیاز کنین که سر جلسه همه چی خوب پیش بره یهو اتفاقی واسم نیفته چمیدونم اصلاً اَه. مامان باباها مگه نباید اینکار رو بکنن؟😂🤌🏻
بابام: اینقدر بدم میاد از این کارااا اَه اَه😂. .
باباجان نیازی به حضور من و مامانت نیست توو این گرما . تو خودت دیگه ماشالا سنی شدی باید از پسِ همه چی بربیای ما هم از اون دورا حواسمون بهت هست ؛
بعدم تو اینقدر ریلکس و خونسردی که خیالمون راحته که همه چی خوب پیش میره و چیزی تو رو مضطرب نخواهد کرد و اتفاقی واست نمیفته .
ما یه کم متفاوتیم مثلا به جای ِاینکه بیایم محل آزمون از همینجا در حالی که جلو کولریم واست دعا میکنیم مطمئن باش انرژیش بهت میرسه🦦 ؛ ما همیشه ازت حمایت میکنیم اما به روش خودمون بعداً متوجه میشی که همه اینا به خاطر خودت بوده😂 *چشمک زدن
حالا هم پاشو برو یه شربتی ، چای یا چمیدونم یه چیز بیار دور ِهم بخوریم . .