💢 آقای دکتر اسلامیان: اگر از منظر روانشناختی بخواهیم نکته ای را مطرح کنیم، یکی از ریشه های مشکلات در این فیلم، مسأله فقر بود و به دلیل سختی هایی که ناصر در کودکی خود داشته است، مسیر زندگی اش را طوری رقم زد که می خواست، به هر قیمتی شرایطی را فراهم کند تا عقده های کودکی ارضا شود. بنابراین یکی از سوژه های اصلی این فیلم فقر بوده و رفاه سوژه دیگری بود که در مقابل فقر قرار می‌گیرد. اما همین رفاه نیز نتوانست آن عقده ها را ارضا کند و این رفاهی که از طریق راه نادرست و غیرشرعی به دست آمده بود، مجدداً همان مسیر را ادامه داد. از منظر دیگر اینکه، ما باید عملکرد خانواده را در این فیلم بینیم. پدر و مادر ناصر ضعف‌ها و اشتباهاتی را در تربیت فرزند داشتند. خود جامعه، ساختارهای اجتماعی و بستر نیز برای اینکه افراد به طرق مختلف بتوانند به کارهای غیرشرعی، غیراخلاقی و خلاف دست بزنند، کاملاً فراهم است. با وجود اینکه برای عدم ورود مواد مخدر، از افغانستان و ترکیه به ایران کلی تلاش و هزینه می گردد و کلی نیرو قربانی می شود، در عین حال و نهایتاً بیشترین تلفات را، چه به لحاظ اجتماعی و چه به لحاظ تربیتی و نیروهای انسانی، همیشه ما می دهیم و به نظر می رسد آن مکانیسمی که برای مبارزه با قاچاق و مواد مخدر و آسیب های مربوط به این زمینه تعریف شده است، کاملاً بیمارگونه است که نیازمند اصلاح است و خود کارگردان نیز به این موضوع، اشاره کرده است. 💢 از آن جمله ای که ناصر خاکزاد گفت که پلیس من را نجات داد تا خودش مرا بکشد، چند مفهوم می توان برداشت کرد. برداشت و خوانش عامیانه این است که بگویند سیستم چقدر ظالمانه است و برداشت حرفه ای این است که کسانی که به هر حال با مسائل پلیسی و امنیتی آشنایی دارند، می‌دانند که هدف پلیس صرفاً این نیست که قاچاقچی را بکشد؛ بلکه هدف آن است که آن شبکه‌ ای که فضا را برای تولید و فروش و موادمخدر فراهم می‌کنند را شناسایی نمایند و عملاً با کشتن آن آدم، شبکه شناسایی نمی شود و کشتن هیچ کمکی به پلیس نمی کرد. حتی اگر ایشان در کما بود و این وضعیت چند سال هم طول می کشید، باز هم وظیفه پلیس این بود که صبر کند، تا بتواند از آن مجرم اطلاعاتی را بگیرد تا شبکه اصلی شناسایی گردد. در نهایت به عقیده من هیچ شاهکاری در این فیلم صورت نگرفته است و یک فیلم پلیسی خیلی ساده بوده است. سوژه این فیلم یک موضوع بسیار کلیشه ای و پرتکرار بود که صدها و هزاران فیلم با این موضوع، در این چند دهه در ایران ساخته شده است. موضوعاتی از قبیل فقر، مواد مخدر، قتل، مسائل اجتماعی و چیز جدیدی در این فیلم مطرح نشد. تنها موضوع جدید همان عنوان فیلم بود که اشاره به این داشت که کفن متری شیش و نیم می باشد و پارچه مانتویی متری چهار و نیم. به نظر بنده این فیلم اصلاً ارزش تحلیل و نقد را نداشته و نمی‌دانم به چه دلیل این فیلم انتخاب شده است. https://eitaa.com/umefafgaraei