🔶(ع) دوستى داشتند که همواره با هم بودند. روزى همین دوست، به غلامى تندى کرد و با کمال گستاخى او را شکست و گفت: "اى زنا زاده! کجا بودى؟" 🔶هنگامى که امام این سخن خلاف عفت او را شنیدند، به شدت ناراحت شدند؛ به طورى که دستشان را بلند کرد و محکم بر پیشانى خود زدند و فرمودند: "سُبحان اللّه! آیا به مادر غلام، نسبت ناروا می دهى؟ من تو را آدم می دانستم، ولى اکنون میبینم پرهیزکار نیستى!" 🔶دوست امام عرض کرد: فدایت گردم! مادر این غلام، از اهالى سِنْد (از سرزمین هند) است و بت پرست می باشد (بنابراین ناسزا به او اشکال ندارد). 🔶امام صادق (ع) فرمودند: "آیا نمی دانى که هر امّتى، بین خود ازدواجى دارد؟" از آن هنگام بین آن دوست و امام صادق (ع) جدایى افتاد. 📌این ماجرا ما را به و آن از هرزه گویى و گفتار خلاف عفّت دعوت می کند و حاکى از آن است که مسئله حفظ ، حتى نسبت به بیگانگان بسیار مهم است و باید مرزهاى آن را شناخت و در حفظ آن کوشا بود. 📚منبع: وسائل الشیعه، ج11، ص331. . https://eitaa.com/umefafgaraei