🍃مهربان دوست دارم جمعه‌ای برسد که وقتی آفتاب طلوع کرد، نگاه منتظرم چنان فرشته‌ها را به وجد بیاورد که چشمانم را به یکدیگر نشان بدهند. دوست دارم در غروب آن جمعه وقتی تو نیامدی، صدای ضجه‌ام دل فرشته‌ها را به درد بیاورد و برای دلداری‌ام دنبال راهی بگردند. دوست دارم وقتی که آن جمعه تمام شد تا صبح شنبه مثل ابر بهار اشک بریزم و فرشته‌ها با بالشان گونه‌ام را پاک کنند. می‌دانم آن جمعه خواهد رسید؛ چون تو خیلی مهربانی و نمی‌گذاری که من این قدر در منجلاب عاشق نبودنم بمانم! شبت بخیر مهربان!