🔷 راوی: «روزی كه به پاكستان رسیدیم سید عجیب دلشاد بود، یک روز به كنار مزار عارف حسینی (رهبر مظلوم شیعیان پاکستان و افغانستان و فرزند معنوی امام خمینی (ره) که ترور شد) رفتیم. 🔹آقا مرتضی نشست كنار مزار و برای ساعتی گریه كرد. معاون شهید عارف حسینی آنجا بود. با چشمانی شگفت‌زده به او نگریست! 🔹با تعجب پرسید: شما قبلاً ایشان را دیده بودید؟ سید مرتضی اشک هایش را پاک كرد و از كنار مزار برخاست و گفت: خیر،‌ من قبلاً ایشان را ندیده بودم. 🔹مرتضی تمام شهدا را می‌شناخت، خون همه آنها در رگ‌های او می‌جوشید. چهره هر شهیدی را كه می‌دید می‌گفت: فكر كنم روزی من او را دیده‌ام اما همه آنان را مرتضی به چشم یقین دیده بود. شب های سید شب‌های نجوا با شهیدان بود.» 🔸منبع : كتاب «همسفر خورشید» 🔵کانال وصیت ستارگان 🕊 ╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮    https://eitaa.com/V_setaregan ╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯