امروز بعد نماز صبح یک جلسه داشتم با یک استاد قدیمیم. که حق به گردن من داشتن.
خونشون نزدیک حرم بود و قصد داشتم بعد جلسه، از دور یک سلام بدم که یکدفعه دیدم رفتم داخل پارکینگ و....
خدا رو شکر فرصت یک زیارت خوب شد. نایب الزیاره شما هم بودم...
(رو به آفتاب عکس گرفتم. الان دیدم چه اخمی شده.... 😆)