شهید سلیمانی هم از جنس شهید چمران بود.
جالب است که این قرابت نه تنها در رفتار و سیره که در دست نوشتههای این دو شهید هم نمود دارد، آن جا که شهید چمران در بخشی از وصیت نامه اش مینویسد:
«توای محبوب من، دنیایی جدید به من گشودی ... تو به من مجال دادی تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم، تا عشق بورزم، تا قدرتهای بی نظیر انسانی خود را به ظهور برسانم.
خوشحالم که در چنین راهی به شهادت میرسم.
خوشحالم که از عالم و ما فیها بریده ام، همه چیز را ترک گفته ام، علایق را زیر پا گذاشته ام، قید و بندها را پاره کرده ام، دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت میروم ....»
و البته وصیت نامه شهید سلیمانی نیز با همین مرام و نگاه نگاشته شده است:
«معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم.
بارها تو را دیدم و حس کردم، نمیتوانم از تو جدا بمانم، بس است، بس.
مرا بپذیر، اما آنچنان که شایسته تو باشم.
خداوندا! سر من، عقل من، لَب من، شامّه من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به سر میبرند.
یا أرحم الراحمین! مرا بپذیر، پاکیزه بپذیر، آنچنان بپذیر که شایسته دیدارت شَوَم، جز دیدار تو را نمیخواهم، بهشت من جوار توست یا الله ....»💔💔
#خبرگزاری_بسیج_پیربکران
#روابط_عمومی_حوزه_شهید_بهشتی_پیربکران
#ناحیه_مقاومت_بسیج_شهرستان_فلاوجان