وامِق༆
شـبمعـراجکـهازسـدرالمـنتهی، عـبورمیکـرد؛ ازجانـبپـروردگارخـطابآمـد: ایمحـمد؛ بـهدختـردارهابگـو: غمگیـنودلتـنگنباشـند! کـهمـنخـودمهـمانطورکه دخـترانراآفـریدم، خـودشـخصاروزیآنـانرا خواهـمداد...