#روایت_ناب
🍃اشکامو چه کنم! 🍃
🔶روایت پرستار و مسئول
تعویض پانسمان آرتین:
🔷امروز رفتم خونه آرتین پانسمان دستشو عوض کنم. وقتی سرم بهش وصل کردم گفت: "عمو اشک صورتمو الان چجوری پاک کنم؟ مامانم هم که خونه نیست. یک دستش تیر خورده، تو سرشم یکی دیگه!"
♦️یک لحظه فرو ریختم....
قلبم شکست...
شب اول هم تو بیمارستان آورده بودنش من شیفت بودم، ازم پرسید: "عمو داداشم مرده؟"
💠جواب مظلومیت و آه این بچه و تنهاییش رو چه کسانی باید بدهند....
✅
@vaslekhooban