🔸 زمان شاه زمان شاه بود و مردم ما خوشی‌ها را تماماً دیده بودند نشانی از غم و گریه نبوده فقط تا پارِگی خندیده بودند تمام سفره‌ها پر بوده از مرغ و مرغانش طلا تخمیده بودند تنوّع بود در نوع غذاها ز فرطِ خوردنش ترکیده بودند نبوده فرق مابین زن و مرد به هم مثل کنه چسبیده بودند خوشی بود و خوشی بود و خوشی بود که حاشا ذره‌ای رنجیده بودند کلاس و مدرسه سوسول بازی همه وارسته و فهمیده بودند پزشکان جملگی بیکار بودند مریضان بس که درمانیده بودند یقین در صنعت لیزر چو خورشید به کل کهکشان تابیده بودند همه بودند یل در علمِ موشک فضا را درنوردیدیده بودند زیاده بوده دانشمندِ هسته همه یکجا انیشتَینیده بودند و از روی درخت علم و دانش تمام میوه‌ها را چیده بودند سپاه و ارتشی بوده منظم تمام دشمنان ترسیده بودند شنیدم دست و پای شاه را هم شهانِ آسیا بوسیده بودند شکر می‌خورد در پیشش یواِس‌آ همه از نعره‌اش گُرخیده بودند و حتی در اروپا کفش او را تمام شاه‌ها لیسیده بودند تورّم صفر بوده سیزده‌سال که قیمت‌ها هویداییده بودند اگرچه نفتشان بوده فراوان ولیکن آنقدَر نفتیده بودند... به این‌خاطر که بوی بیخودی داشت دو دستی نفت را بخشیده بودند عدالت بود در بین وزیران و بیت‌المال را مالیده بودند چنان آزادی اندیشه بوده که مذهب‌ها فراوانیده بودند دهان منتقد پُر می‌شد از گُل سوالی را اگر پرسیده بودند زمان شاه رفت، و مردمِ ما بدیدند آنچه را سنجیده بودند اگرچه در زمان شاه؛ مردم خوشی‌ها را تماماً دیده بودند ولی در لابلای آن خوشی‌ها به گور شاه هم خندیده بودند ✍ احد ارسالی 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷 🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷 🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷