هدایت شده از مزاح الدین
خوردم گرچه آرام و بی‌صدا خوردم هرچه در سفره بود را خوردم هرچه را بود بی ادا و اصول ساده، بی چون و بی چرا خوردم قبل از اینکه اذان شود آغاز لقمه‌ای بعدِ رَبنا خوردم بعد از آن طبق آنچه مرسوم است چند خرما و زولبیا خوردم لقمه‌های نخست را آرام موقع گفتنِ دعا خوردم آش و سوپی که بود را بعدش بهر ایجاد اشتها خوردم بعد از آنکه تمام شد عدسی دوسه‌تا کاسه لوبیا خوردم پدرم گفت شیر تازه دواست شیر با نیت دوا خوردم توی بشقاب نه فقط با دیس پلویِ توی سفره را خوردم از خورش هم فقط سه ظرف بزرگ تا پلو را دهد صفا خوردم چشم من بود در پیِ سالاد چون به من کم رسید جا خوردم درهم و برهم و قر و قاطی نه مرتب، جدا جدا خوردم بی‌خیال از زیانِ نوشابه جای یک قوطی‌اش دوتا خوردم بگذر از مابقی که یادم نیست که چه‌ها دیدم و چه‌ها خوردم رد شدم از حریم انسانی قدرِ حیوانِ چارپا خوردم پُر شدم از صفای ماه صیام همه را از سرِ صفا خوردم چون‌که با نیت عبادت بود سخت محجوب و بی‌ریا خوردم بهرِ خود نه، که روزه‌دارم من همه را در رهِ خدا خوردم 🔸احمد رفیعی وردنجانی🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin