بداههی آئینی شاعران راهراه، شب پنجم محرم، بزرگداشت اصحاب امام حسین (ع)
🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤🌴
از صبح ازل عشق تو در ما جریان داشت!
پیغام تو را از نفس باد شنیدیم
از دعوت تو تا دل ما فاصله کم بود!
این فاصله را با سر آشفته دویدیم!
ما زنده به آنیم که در بند تو باشیم
موجیم که در بحر وجودت بخروشیم
در مکتب ما ترس ز سیلاب بلا نیست
زیرا که در این بزم، همه خانهبهدوشیم
برداشتهای بیعت از این جمع، حسینم!
از ما مگر آقا تو بهجز عشق چه دیدی؟
ما بر سر عهدیم و گواه است لب ما!
لبیکِ لب تشنهی ما را که شنیدی!
هر قطرهی خون مُهر وفاداریمان است
«ما زنده به آنیم که آرام نگیریم»
صدبار اگر جان به بدن بازبیاید
صدبار به امید رضای تو بمیریم
امروز که ما را تو به یاری طلبیدی،
نه فرصت جاماندن و نه وقت درنگ است!
در معرکهی جنگ میان حق و باطل،
یار پسر فاطمه بودن چه قشنگ است!
لبیک به خورشید، به آئینه، به باران،
لبیک به لبخند گل فاطمه گفتیم
هیهات که یک لحظه تَرَکناک حسینا!
صدبار اگر کربوبلا پای تو افتیم!
جانها بهفدای علیِ اکبرتان باد!
قربان لب خشک علیاصغر بیشیر!
مائیم همه جان به کف آماده پیکار
داریم به دل شور و به لب نعرهی تکبیر!
صد شکر که در لشکر تو جای گرفتیم!
صد شکر به ما داده خداوند سعادت!
والله که شیرین تر از این عشق نباشد!
والله که زیباست در این راه شهادت!
دست و سر و پا و همهی آنچه که داریم
مولای جهان! جان جهان! پیشکش تو!
صدبار اگر جان طلبی باک نداریم
صدبار همه هستیمان پیشکش تو!
شرمنده شدیم از سر ناقابلیِ جان
هیهات! نداریم از این تحفه گرانتر
ایکاش که بودیم همه عالم و آدم!
تا ما بسپاریم به جای همگی سر!
تصویر تماشاییِ پروانه و شمع است،
نقشی که بر این دایره ترسیم نمودیم
از بذل سر و جان ابداً باک نداریم،
ما مُهجهی خود را به تو تقدیم نمودیم
در بند تو هر دل که شد از طالع نیکوست
بیچاره کسی شد که دلش در کفِ غیر است
هرکس بشود همقدمت، حضرت ارباب!
در سایهی تو، عاقبتش ختم بهخیر است!
در غربت تو بس بود اینکه چو منی را
بهر چو تویی نوکر دربار بخوانند
کاری بکن ای دوست! که در روز جزا هم
ما را به غلامان تو منسوب بدانند
جان و تنمان باد به قربان تو مولا!
خوشدل به ولاییم و گرفتار شماییم
ما میثم تمّارِ تو بر دار جنونیم
«ما در ره عشق تو خریدار بلاییم»!
در خیمهی تو جمع شده خیر دو دنیا
ما در دو جهان غیر تو دلدار نداریم
شستیم به عشقت همگی دست ز دنیا
چون با احدی غیر تو ما کار نداریم!
در خیمهی احسان تو عمری ست مقیمیم!
هیهات که تنها بگذاریم شما را!
در مدرسه و مکتب تو یاد گرفتیم
آیین ادب داشتن و رسم وفا را!
از لذت یک عمر، به عشق تو گذشتیم
آری! ز می عشق تو شوریده و مستیم
صد بار اگر جان بسپاریم، دوباره
آمادهی جان دادنِ در راه تو هستیم
ما را ز خروشندگی بحر چه باک است!
وقتی که تو نوحی چه غم از نعرهی طوفان!
تا قافلهسالار تویی، ما غممان نیست
گر در ره جانانه از این تن برود جان!
لیلا چو تویی غایت عاشق شدن این است
مجنون شدن از روز ازل رسم زمین است
در عاشقی اصلاً سخن جنس و زبان نیست!
فانی شدنِ این همه در عشق یقین است
خاموش چو شد خیمه و برداشته بیعت
خاموش نشد در دل ما نور هدایت
هیهات که دست از تو نداریم و در این راه
با شوق نماییم تن و جان به فدایت!
🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤🌴
✍بداههسرایان:
سیدمحمد صفایی نویسی، احمد رفیعی وردنجانی، مهدی امامرضائی، محمدعلی کمالی، فریبا رئیسی، ناهید رفیعی، محمود حسنی مقدس، سوده سلامت، طاهره ابراهیمنژاد، مرضیه قاسمعلی، یاسر پناهی فکور، لیلا تندرو، محمد عظامی، زهره محمدزاده، نرگس هاشمورزی
◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️
🆔بله:
ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا:
eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام:
t.me/vatanz_ir 🇮🇷