🔸 مترسک فراری او گرم خدمت بود و ماهم غرق لذت! اما نمیدانم چرا ناگاه در رفت گفتند رفته یک توک پا استراحت! اما چه شد ای داد بین راه در رفت؟! تا دید انگاری هوا پس شد، پس افتاد در تند باد حادثه چون کاه در رفت مثل مترسک بود اما بس که ترسید چون بند تنبانی که شد کوتاه، در رفت میخواست توی پاچه ی ملت بماند آخر ولی شد دست خر کوتاه،در رفت تا بلکه آب از آسیاب افتد به ناچار از چاله درآمد به سوی چاه در رفت هر قدر وسعش بود باخود برد اما گویا کمش بود آه! با اکراه در رفت جشنی به پا کردند ملت آن زمان که در روزنامه چاپ شد که «شاه در رفت» ✍فرشته پناهی 💫💫💫 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🆔 بله 🇮🇷 ایتا 🇮🇷 تلگرام 🇮🇷