🔸
آمدم...رفتم
آمدم، بسته بود در رفتم
وا نشد هرچه هم که ور رفتم
پشت در خشک شد دوپایم، آخ
بعد با چشمهای تر رفتم
کمرم ضربهیِ مهیبی خورد
آی من دست بر کمر رفتم
آمدم استفاده ای بکنید!
حیف با این همه هنر رفتم
آه، حتی کسی نمی پرسد:
با چه مقدار درد سر رفتم
خجل از آمدن شدم، خیلی
سینهخیزانه و دمر رفتم
آمدم من به سویتان اما
با هزاران هزار اگر رفتم
بعدها کس گلایه ای نکند
آمدم بسته بود در رفتم
✍ احمد رفیعی وردنجانی
💫💫
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔
بله 🇮🇷
ایتا 🇮🇷
تلگرام 🇮🇷