🔸 طلبه‌ی خدمت‌گزار باز تا پا نهاد مَرد به راه رو به حق کرد و گفت بسم الله بود واقف که می‌شود مدیون هر که یک لحظه آمده کوتاه جمعه بود و به شوق خدمت، باز شد به راه خدایِ خود، راهی وه چه روز عجیب و دلگیری وه چه اردیبشهت جانکاهی جمعه‌هایش نبود مانندِ میزخواهان و در پی نان‌ها جمعه‌هایش همیشه شب می‌شد در جهادِ سفر به استان‌ها بودنش عین واقعیت بود بودنش در وطن، سراب نبود همه‌ی هفته جایِ خود، حتی جمعه‌ها هم به فکرِ خواب نبود روشن از برکت قدومش شد قلبِ ده‌ کوره‌هایِ مهجوری از چه باید به چِپت و لِبدِ غریب! رود آخر رییس جمهوری؟ از چه باید میانِ ده کوره سر زده در دلِ کپر باشد از چه او آمده‌است تا اینجا؟ باید او از چه باخبر باشد؟ نیست مرسوم این‌که یک مسئول در دلِ خانه‌ای گِلی باشد از چه باید رییس جمهوری در پی رفع مشکلی باشد؟ شوقِ خدمت به جان عاشق داشت دور شد از هوایِ مسند و میز بس که در کارِ خویش صادق بود شد برای خدا و خلق عزیز فارغ از های و هوی تبلیغات بود تنها پیِ رضایِ خدا در مسیر رضایتش کوشید خادمِ حضرت امام رضا(ع) تا به عزت به سازمانِ ملل گشت با عشق خادمُ‌القرآن داد قرآن به هستی‌اش برکت داد او را شکوهی از ایمان تا که تصویر حاج قاسم را برد در جمع حاضران بالا کردگارش به او عنایت کرد رتبه‌ی نابِ خادم‌الشهدا پیرمرد دهاتیِ رنجور شده در داغ رفتنش شاعر؟! چه کتابی سروده، با زدنِ عکس او رویِ دسته‌ی واکِر دیگری غمگنانه در داغش داشت انگار آتشی در جان داد می‌زد مُدام، وای، گرفت چه گلی روزگار از ایران! رفت و دل‌های مستمندان سوخت رفت و رویایِ بی‌پناهان مُرد پیرمردی غریب گریان شد کارگر در غمش، ناهار نخورد مانده در عکس‌ها به جا، باقی خاطراتِ عبای خاکی او هر چه دیدیم از او سراسر بود سندی بر خلوص و پاکی او گر چه از طعنه‌ها دلش خون بود در پی فرصت جواب نبود بود سرباز انقلاب اما هیچ سربارِ انقلاب نبود بود سربازِ رهبرش از جان دعوت او را به جام زهر نکرد در لجاجت شبیه بعضی‌ها با ولی زمانه قهر نکرد موقع گفتنِ گزارش‌ها بی‌خود و بی‌جهت گلایه نکرد در کلام و عمل صداقت داشت صحبت سست و پُر کنایه نکرد صبر کرد و جوابِ نادان را با خروش و هوار و داد، نداد مدرکِ عالیِ جهاد گرفت مردِ دارایِ شش کلاس سواد‌!!! به بزرگی و عزت و شرفش مامِ ایران زمین نماید فخر کشته شد در مسیر خدمت خویش رَست از بندِ مرگ در استخر آه گفتم: چه سرنوشت بر او حق نوشته است روی پیشانی جز شهادت چه می‌شود باشد؟ جایِ گل‌بوسه‌ی سلیمانی! مثل مولایِ خود به مکتب عشق عاقبت کشته‌ی صداقت شد خادم سخت‌کوش محرومین با شرافت شهید خدمت شد می‌شود در زمین بهشتی شد اگر از راه باخبر باشیم وقتِ خدمت برای خلق‌الله یک رجاییِ باهنر باشیم مبتلا شد به بیقراریِ پست!!! کرد از پست قبلی‌اش دوری عاقبت از رییس جمهوری رفت سوی شهید جمهوری آن‌که چاه از برای او می‌کَند عاقبت توی چاهِ خود افتاد آن‌که کوشید تا عوض بشود جایگاه شهید با جلاد اُمتی را چراغِ راه شود سرِ بالایِ دارِ منصوری بیشتر از رییس جمهوری‌ست برکتِ این شهید جمهوری باز هنگام انتخابات است این وطن مردِ کار می‌خواهد یک نفر چون رییسی مظلوم پاک و خدمت‌گزار می‌خواهد می‌شود بعدِ انتخاب شما شود آباد کل این کشور باز هم یک رجاییِ خادم باز هم یک رییسیِ دیگر ✍ احمد رفیعی وردنجانی 💫💫 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🆔 بله 🇮🇷 ایتا 🇮🇷 تلگرام 🇮🇷