🔸
مغزیجات
من آن همراه خوش آوازه فنجان و قندانم
ته سیگار هم گاهی شود ناخوانده مهمانم
لبت سیگار میخواهد دلت قند و نبات و من
از اینکه "من چی میگم اون وسط" مجنون و حیرانم
بلندم میکنی طوری عجولانه که میترسم
بریزد از درونم توی چایی آنچه میدانم
مرا باید بگیری نرم در دستت که دریابی
لبالب بار مغزیجاتم و همکار نیسانم
اقلا صفحهای از من بخوان حالا که اینجایم
بفهمی لااقل من یار دانا یا که نادانم
عزیزم چایی بیست و یکم بود آخرین چایی
تورق هم بکن گاهی دهانت صاف شد جانم!
✍طاهره ابراهیم نژاد آکردی
💫💫
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔
بله 🇮🇷
ایتا 🇮🇷
تلگرام 🇮🇷