🔸
مادر دوستت دارم
میخواستم در سایهی مهرت برویم
گل کردنم در دامنت بود آرزویم
میخواستم تا صبح ها در دامن دشت
پروانهای باشم که گلها را ببویم
میخواستم شیرین زبانت باشم اما
ناگفتههایم ماند پنهان در گلویم
خواندم تو را در اضطراب خویش مادر
تا خنجر آدم کشی آمد به سویم
میخواستم بازی کنم با داد و فریاد
تا گوش دنیا کر شود از های و هویم
مادر چرا کُشتی مرا میخواستم که
تا دیدمت یک دوستت دارم بگویم
✍ احمد رفیعی وردنجانی
💫💫
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔
بله 🇮🇷
ایتا 🇮🇷
تلگرام 🇮🇷