نگار در اولین شب ماندگاریش در اهواز ، شبی است بس عجیب و پر هیجان شب بعد، از قضا مهمان پیرزن خون گرم اهوازی میشود که در انتظار سی ساله بازگشت پسرش از جنگ هرشب برایش جشن دامادی میگیرد و با کبوترهای مهمان جشن یزله می رقصد، او ناخودآگاه درگیر داستان این خانواده میشود و دیدن لحظه لحظه زندگی و شنیدن داستانهایشان از جنگ، قلم نگار را برای نگارش بهترین گزارش دوران خبرنگاری اش آماده میکند؛ گزارشی از مردمانی که هنوز بعد از گذشت سالها با تبعات شوم جنگ دست و پنجه نرم میکنند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«چه قرابت عجیبی است میان اهواز و ننه غلام بانوی سالخورده اهوازی که پیشینهای شگرف پشت سر دارد. زخمها برداشته، دردها کشیده. رنجها دیده، اما هنوز سرپا است. لبخندش گرچه بی رمق، اما هنوز گرم و گیراست. ایران عادل را کسی به نام نمیشناسد. مثل همه مادران این سرزمین، هویتشان با فرزندانشان معنا پیدا میکند. غلامرضا تمام زندگی و هویت ننه غلام بود پسری که رفت تا هویت کشورش زنده بماند.»
موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، در سالهای اخیر همواره سعی کرده تا در باب تبیین فرهنگ و ارزشهای دفاع مقدس و مقاومت قدمهای مؤثری بردارد.
🇮🇷
#کانال_خبردار |
@vazifeh_ir 🇮🇷