🌹قرار بود بعد از پايان دوره در كشور آمريكا، مصاحبه نهايی را يك ژنرال آمريكايی با من انجام دهد. تمام تلاش های اين دو سال، بستگی به همين مصاحبه داشت. وقتی وارد اتاق او شدم، از من پرسش هايی كرد و من پاسخ دادم. بعد از چند دقيقه، فردی وارد اتاق شد و ژنرال با او رفت و من بايد در اتاق منتظر او می ماندم. به ساعتم نگاه كردم، وقت نماز ظهر بود. با خودم گفتم، كاش در اين جا نبودم و می توانستم نماز را اول وقت بخوانم۰ از طرفی ممكن بود نماز خواندن من در آنجا باعث دردسر شود، ولی با خودم گفتم هر چه بادا باد هيچ كاری مهمتر از نماز نيست. در گوشه ای از اتاق روزنامه ای پهن كردم و مشغول نماز شدم. در همين لحظه ژنرال وارد اتاق شد، ولی من با توكل بر خدا نماز را ادامه دادم. نماز كه تمام شد، از ژنرال عذرخواهی كردم و درباره نماز برای او توضيح دادم. او هم لبخندی زد و پرونده ام را امضا كرد و پايان دوره ام را تبريك گفت. آن روز موفقيت خود را در توجه كردن به نماز اول وقت، آن هم در شرايط حساسی مثل آنجا ديدم». والا مقام عباس بابایی