کجایند سرداران عشق بی مدعا 🌹🌹 نترس مهربان دست دلباز شجاع 🌕🍀 تو ی هور سال 64 پدافند بودیم درست در همان منطقه کار شناسایی انجام میشد و بعدا متوجه شدیم که بنا بود عملیات ايزايي قبل از عملیات والفجر 8انجا باشه. 🍀🌕 یک روز سردار شهید حاج رضا شکري پورفرمانده گردان 154🌹🌹🌹 لشکرانصارالخسینِ همدان آمد تا سری به بچه های گروهان ما بزند که به من گفت یک بلم حاضر کن بريم جلو من به همراه شهید سعید ثمری و شهید شکری پور با بلم پارو زنان تو اب راهها به سمت دشمن حرکت میکردیم که ناگهان چند متری ما توی نيزارها صدایی به گوش ما خود که تا حدودی شوکه شدیم عراقی ها چند متر آنطرف تر ما با بلند گو فریاد زدن☄☄ ایرانی ها خودتان را نجات بدید واز این منطقه بريد ما میدانیم شما می خواهید اینجا عملیات کنید. اولش فکر کردیم که آنها. متوجه ما شدند که من و شهید ثمری ترسیده بودیم 😭😭😭 ولی در وجود شهید شکری پور اثري از ترس نبود خداییش تو او حال و هوا و سکوت منطقه فکر چنین حادثه ای را نمی کردیم و این باعث ترس ما بود ولی شجاعت و صلابت شهید شکری پور در مواجه بااین موضوع مثال زدني شد. 🌹🌹🌹 آری جریان ازاین قرار بود که 🌕🍀 عراقی ها ما را نمی دیدند منطقه هور🍀 نيزارهايی داشت که گاهی به ارتفاع 4متر میرسد وانها. با بلندگو بیشتر میخواستند روی روان بچه ها کار کنند و الکی میخواستنداطلاع بدهند که ما میدانیم اینجا عملیات می خواهد بشه🌕🍀🌹 دوم اینکه منظور آنها ما نبودیم وما به طور اتفاقی در نزديکي آنها قرار گرفتیم بدون اینکه ما آنها را ببینیم یا آنها ما را✨🌹🍀 روحشان شاد شهیدان شکری و ثمری 🌹🌹