شـهــود♡
دعای مـــادر ... نیمه شب بود.... احساسکردم کف پام خیس شد! نشستم ،دیدم حسینِ !! کف پامو مےبوسید ! گفتم :مادر چیکارمےکنی!؟ اشڪش جاری شد. گفت : مادر ! دعاڪن مثل امام حسین بدنم تکهتکه شه و چیزیش برنگرده... اشڪم دراومد... بار آخری بود ڪہ مےدیدمش گلولهٔ تانک نشست بہ سینش فقط یہ تکه از استخون پاش برگشت... راوی : مادرشهیـد شهیدسردار_حسین_ایرلو فرمانده_گردانتخریب_لشکرالمهدی