برای شهید یاسر شجاعیان 🔸از یاسرشجاعیان چیز زیادی نمی‌دانم. منظورم همین بسیجی ساده‌ای است که چند روز پیش جانش را فدای امنیت مردم شهرش کرد. از او تنها یک تصویر با لباس تاکتیکی بسیج، ویدئویی کوتاه از خانه ساده و کوچکش و تصاویری از مادر و دختر هفت ساله‌اش، دیده‌ام. 🔸اما همین چند صحنه کوتاه، برای تصویر کردن زندگی او کافی است. شهید زندگی آن‌چنانی نداشت، اما همه زندگی مادر و دخترش بود. زندگی او ساده بود، آنقدر ساده که با چند جمله جمع می‌شد. چون نه پذیرایی جدا، نه آشپزخانه جدا و نه اتاق خواب جدا داشت. همه‌اش یکجا جمع بود. 🔸این خانه همه وجودش (آشپزخانه،پذیرایی،خواب) را در یک چاردیواری، جمع کرده بود. آنقدر جمع و جور که با یک ویدیوی ۹ثانیه‌ای تمام زیر و زبرش را نشان می‌داد. خانه ساده بود، اما هر سه آنان را تنگ بغل گرفته بود. حکایت این خانه معلوم بود. دختر منتظر بابا، مادر منتظر پسر. 🔸درست مانند همان لحظه که خبرش را برای مادر و دختر بردند. دختر هفت سال دارد، نمی‌داند چگونه باید سوگوار پدر باشد، مادربزرگ اما می‌داند و نمی‌خواهد به روی خودش بیاورد. آخر او دیگر همه زندگی دختر است. حالا بابای دختر و پسر آن مادر شهید شده است. پسر چشم تنش بسته شد، اما چشم جانش را باز کرد. او مادر را بهتر می‌بیند، دخترش را هم بیشتر... |صدای ایران 🇮🇷 VOI| 🎙@VOINEWS|@VOINEWS