این نوع نگرش و رفتار، در جامعه ای که عموم مردم و توده ها روابط خود را بر اساس ظواهر و زرق و برق های دنیوی پایه ریزی می کنند، نمی توانست پیامدهای تلخ و ناگوار نداشته باشد. لذا به فاصله ای اندک از پخش خبر ازدواج وی با امین قریش، گروهی از زنان به عیب جویی از وی پرداختند و در محافل خود، او را سرزنش کردند. آنان می گفتند: «او با این همه حشمت و شوکت با یتیم ابوطالب که جوانی فقیر است، ازدواج کرد! چه ننگ بزرگی؟!» خدیجه(سلام الله علیها) در مقابل این جهالت ها ساکت ننشست و آنان را به صرف غذا دعوت کرد و در پایان مهمانی، خطاب به آنان گفت: «ای زنان، شنیده ام شوهران شما [وخودتان] در مورد ازدواج من با محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) خُرده گرفته اید و عیب جویی می کنید. من از خود شما می پرسم آیا در میان شما شخصیتی مثل محمد وجود دارد؟ آیا در گسترۀ مکه و اطراف آن، شخصیتی در فضایل و اخلاق نیک، مانند او سراغ دارید؟ من به خاطر این ویژگی ها با او ازدواج کردمو چیزهایی از او دیده ام که بسیار عالی است. پس شایسته نیست شما این گونه سخن بگویید و نسبت های ناروا به دیگران دهید. زنان قریش بعد از این سخنان خدیجه(سلام الله علیها)، همگی سکوت کردند و به تدریج پراکنده شدند.» 📚مجلسی، 1403ق، ج16، ص81. این شیوۀ استدلال خدیجه(سلام الله علیها) که عمق ارزش گرایی او را در انتخابش نشان می داد، برای جامعۀ جاهل و متعصب آن روز قابل درک نبود؛ لذا زنان لجوج قریش به حالت قهر با او برخورد داشتند. آنها دیگر به خدیجه(سلام الله علیها) سلام نمی کردند و به دیدارش نمی رفتند. حتی تا سال پنجم بعثت که حضرت زهرا(سلام الله علیها) متولد شد نیز این شیوۀ رفتاری همچنان پا برجا بود؛ لذا حتی هنگام وضع حمل، او را تنها گذاشتند و پیام فرستادند که: «تو با ما مخالفت کردی و همسر یتیم ابوطالب شدی! ما هرگز نزد تو نمی آییم و در هیچ کاری یاری ات نمی کنیم.» این حجم از کینه ورزی ها دل خدیجه(سلام الله علیها) را آزرد تا آنجا که خداوند چهار بانوی پاکیزه (ساره، آسیه، مریم و صفورا دختر شعیب پیامبر) را به یاری او فرستاد و بدین سان، پاداش عشق و علاقه به کمالات انسانی را دریافت کرد و فرزندش فاطمۀ زهرا(سلام الله علیها) را به دنیا آورد 📚 همان، ج16، ص80.