نقض امنیت در نهاد علم 2:
نامسئله اول: سلطه جریان فروکاستگرای پوزیتویسم در دانشگاه یا تنآسایی شبههرمونتیکی
مصاحبهشونده، معتقد است جریان غالب دانشگاه به فروکاستگرایی پوزیتویستی مبتلاست. شاید بتوان بخشی از این ادعا را پذیرفت که اجمالا بخشی از دانشگاه و برخی از دانشگاهها (و البته نه جریان غالب و نه سلطه این جریان بر دانشگاه) به نوعی از بیماری «فروکاستگرایی پوزیتویستی» مبتلاست. لکن نامسئله اول نگارنده اینجاست که آیا نقد بر فروکاستگرایی پوزیتویستی بهانه مناسبی برای افتادن در وادی افراط هرمونتیکی و خیالپردازیهای شبهتفسیرگرایی است؟
چگونه برای یک پژوهشگر نهاد علم امکان دارد یک کلان موضوع اجتماعی یا به اصطلاح موضوعی ماکروسوسیولوژیک مثل اغتشاشات 1401 را در شرایطی که کمتر از یک ماه از حیات آن نگذشته است، با این سرعت و با این میزان از جزمیت توصیف و تحلیل و تبیین کند؟ براساس چه اطلاعات میدانی و دادههای تجربی؟ آیا جز این است که پدیدههای اجتماعی همانقدر که در پیشینه تاریخی خود ریشه دارند دارای ابعاد و عوامل موقعیتمند و به شدت متحول و به سرعت نوشنونده نیز هستند؟ این ابعاد و عوامل موقعیتمند و متحول و نوشونده در عاملیت عامل و مولفههای ساختارهای خرد و کلان اجتماعی چگونه با این سرعت کشف و اکتشاف میشود و پژوهشگر را به این جزمیت در توصیف و تبیین میرساند تا دستاوردهای خود را رسانهای کند و باشتراک شبکههای مختلف رسانهای قرار دهد؟!
قاعدتا یک پژوهشگر با پشتوانه نظریههای علمی در هرکدام از پارادایمهای سه گانه علوم اجتماعی و ضمن جمعآوری دادههای میدانی به «تشخیص مسئله اجتماعی» میرسد. متعاقب گردآوری اطلاعات و انجام رصد و پیمایش و پژوهش کمی یا کیفی، به تحلیل و تبیین پرداخته و متناسب با سنخهای مختلف عوامل موثر بر پدیده مسئلهمند و با توجه به همان پارادایمهای موجود در علوم اجتماعی عوامل مسلط و بنیادین را از عوامل غیر اصلی و پیرامونی تفکیک میکند. متعاقبا اصول و سیاستها و راهبردها و راهکارهایی را برای مواجهه و حل مسئله ارائه میدهند.
سئوال اصلی از این مصاحبه شونده از نهاد دانشگاه اینجاست، که بر اساس کدام منطق و با الهام از چه منبع معرفتی، پدیده هزارلایه و چندوجهی و متکثر اغتشاشات 1401 را در کوتاهترین زمان ممکن تحت عنوان «جریان طبیعی زندگی» و پیکار برای یک «زندگی معمولی» تشخیص دادید؟ با کدام دستگاه علتسنج، عوامل پرشمار روانشناختی، زیستبوم شناختی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی، نظامی، امنیتی، بین المللی، فرهنگی، دینی، تربیتی، رسانهای، فنآورانه و حتی معنوی، پدیده موقعیتمند اغتشاشات 1401 را سنجش نمودید؟ با چه سازوکاری به این نتیجه رسیدید که «استبداد حکومت» و «ارتجاع حاکمیت» عامل بنیادین و مسلط و امالفساد این مسئله اجتماعی است؟
آیا رسیدن به این تحلیلها و تفسیرهای سریع جز با نسخههای پیش آماده «شبه هرمونتیکی» و «شبه شالودهشکن» امکانپذیر است؟ آیا بنظر نمیرسد که اتکا و استناد به این نسخههای رایج بدون بررسی میدان و طی مسیر پرپیچ و خم تعریف و تحلیل و تبیین مسئله، چیزی جز یک مکانیسم دفاعی برای سرپوش گذاشتن بر کهتری و تنآسایی علمی یا به تعبیر دریدا «تنبلی هرمونوتیکی» نیست؟ همان ابتلائی که مصاحبهشونده در فراری رو به جلو با عبارت «سربریدن تجربه در هزارتوی تفسیر» از آن یاد کرده است.
هشدار به نهاد حوزه علمیه: مراقب انتقال و نفوذ این پدیده (فروکاستگرای پوزیتویستی و تنآسایی شبههرمونتیکی) در نهادهای علمی حوزه علمیه خصوصا در مراکز دوزیست حوزوی باشیم. این نامسئله دانشگاهی، برای ساحت حوزه علمیه، مسئلهای جدی است!
ادامه دارد ...
بازنشر بلامانع است (کدخدایی).