نقض امنیت در نهاد علم3: نامسئله دوم: بداخلاقی انتقادی یا خود میان‌بینی و استبداد علمی مصاحبه شونده در بخشی از مصاحبه رسانه‌ای خود، ضمن تاکید بر تحقیقات نظری پیشین خود که در رزومه (رزومه انتزاعی و نه میدانی) داشته است، نتیجه می‌گیرد تنها اوست که می‌تواند صدای زن زندگی آزادی، حقیقتا چیست! همو ضمن شرآفرین خطاب کردن جریان تفسیرگرا و نفی تقریبا همه کنشگران پارادایم پوزیتویستی و هرمونوتیکی در جریان مسلط دانشگاه، همه این جریانات را به سکوت امر می‌کند: «من مدت‌هاست علیه ژانر خلقیات حرف می‌زنم و اینجا مشخص می‌شود چرا این ژانر نمی‌تواند چیزی را توضیح دهد. وقتی در ژانر استبدادزدگی به جامعه نگاه می‌کنید، جامعه استبدادزده حرکت ندارد. متاسفانه این صورت‌بندی‌های گفتمانی سایه سنگینی بر فهم جامعه ایران دارند و زیرشاخه‌های گفتمان استبداد ایرانی هستند که در کتاب «واژه‌گون خوانی استبداد ایرانی» به آن‌ها پرداخته‌ام.تنها کسی می‌تواند بگوید این صدا (صدای زن زندگی آزادی) را پیش‌تر شنیده‌ام که با نظریه استبداد ایرانی، با ژانر خلقیات، با نظام‌های آسیب‌شناسی اجتماعی، با پوزتیویسم آمارزده پیش‌تر تعیین‌تکلیف کرده باشد. تنها کسی می‌تواند بگوید این صدا را پیش‌تر شنیده‌ام که در برابر این ایده که جامعه ایران جامعه در حال زوال است متن تولید کرده باشد. وقتی همواره درباره مدرنیته کژریخت، تضاد سنت-مدرنیته جامعه آنومیک، زوال و انحطاط حرف زده‌اید، نمی‌توانید از پیش این وضعیت را پیش‌بینی کرده باشید. وضعیتی که از دلش جریان زندگی بیرون بیاید نقض نظامات گفتاری شماست، نه تایید آن. کاش یاد بگیرند به‌جای پرحرفی و تفاسیر مداوم، کمی سکوت کنند و صدای جامعه را بشنوند شاید در نظم گفتاری‌شان بازاندیشی کنند؛ هم سیاست‌مداران و صاحب منصبان و هم عالِمان علوم‌انسانی در جریان غالب». فارغ از مضامین و تحلیل‌های غیرمنسجم و متناقض و شاخه‌به‌شاخه شدن‌ها و چنگ افکنی‌های مصاحبه شونده به سیاستمداران و صاحب منصبان و عالمان و اندیش‌ورزان... که اصلا مسئله و حتی نامسئله این نوشتار نیست، نکته اینجاست که توصیه به خفه‌شدن جامعه دانشگاهی با چه منطق و بر اساس کدام اخلاق علمی؟ مکتب انتقادی حتی در نسخه فحاش فایرابندی، به برخی چارچوب‌های اخلاق علم و پژوهش پایبند است. مکتب انتقادی حتی در قرائت ساختارشکن انتقادی، نتیجه‌اش تکثرگرایی در نهاد علم می‌شود نه پیشنهاد لال‌شدن به عالمان علوم انسانی در جریان غالب دانشگاهی. قاعدتا این منطق جز طرح انحصاری خویشتن و خودمیان‌بینی علمی چیزی بدنبال نخواهد داشت. استبداد علمی محصول چنین اخلاقی در نهاد علم است! هشدار به نهاد حوزه علمیه: مراقب انتقال و نفوذ این پدیده (بداخلاقی انتقادی یا خود میان‌بینی و استبداد علمی) در نهادهای علمی حوزه علمیه خصوصا در مراکز دوزیست حوزوی باشیم. این نامسئله دانشگاهی، برای ساحت حوزه علمیه، مسئله‌ای جدی است! ادامه دارد ... بازنشر بلامانع است (کدخدایی).