ای که از کوچه پاییزی ما با خبری ما کجا گل بفروشیم که از ما بخری (چشم به راه سپیده)
عاطفه نقاشی کن
ای سراب از قدمت آینه پنهان کرده
گیسویت زمزمه رود پریشان کرده
ای تلنگر زده بر نبض مناجات همه
لال از مدح تو خمیازه گنگ کلمه
یوسف حزن به پیراهن تو دوختهاند
ناز را سینه به سینه به تو آموختهاند
در دل شب برس از راه قمرپاشی کن
روی بوم دل ما عاطفه نقاشی کن
ما پر و بال نداریم ولی بامت هست
نیستی نیستی اما همه جا نامت هست
مطلع فجر به سر آمده بیدارم کن
سخت آماده شدم سخت گرفتارم کن
پشت پا خورده ز مردم گله را میفهمد
این دل تنگ مگر فاصله را میفهمد
همه را با خبر از آمدنت کن برگرد
جامه آمدنت را به تنت کن برگرد
به تماشای تو ما باغچه را گل کردیم
گفته بودند میآیید تحمل کردیم
ای که از کوچه پاییزی ما با خبری
ما کجا گل بفروشیم که از ما بخری
نامه دادیم گرفتیم ولی نیست حبیب
ای غریب بن غریب بن غریب
راهمان گمشده دیباچه نور تو کجاست
بنشینیم کجا راه عبور تو کجاست
کفر در آمده ایمان مرا میگیرد
بی تو این نفسگریبان مرا میگیرد
من سرم گرم گناه است سرم داد بزن
سینهات سخت به تنگ آمده فریاد بزن
جمعههایی که نبودید به تفریح زدیم
ما فقط در غم حجران تو تسبیح زدیم
خشکسالیم کویریم تو ای رود بیا
شیعه مظلومتر از قبل شده زود بیا
کانال امام زمان علیه السلام
----•••----🌼---•••---
https://eitaa.com/joinchat/167641521C477a6de5fe