در غروب زندگي، پيرمردان و پيرزناني احساس شكست و يأس مي كنند كه در طول زندگي از «خودِ» واقعي شان غافل بوده اند و سراسر عمرشان را با دنيا و غريزه و پُز و مقام و خودخواهي پر كرده اند. اما پيرمردان و پيرزناني هم هستند كه در آخر عمر آرام و با نشاط و پر محبت اند، گويي كه در نهايتِ سرفرازي چون سرداري فاتح از يك جنگ طولانيِ هفتاد ساله برگشته اند. آن وقت در وصيت نامه شان مي نويسند: «با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوي جايگاه ابدي سفر مي كنم».
#تلنگر