عشق یعنی بی کرانی که کرانش زینب است عشق خورشید است اما آسمانش زینب است عشق یعنی آن ظهوری که شکوهش از علی است عشق یعنی آن نمازی که اذانش زینب است دین بجز حُب نیست* یعنی که ستونش فاطمه است فاطمه آن بی نشانی که نشانش زینب است قبله‌ای دارد جهان با نامِ ایوانِ نجف در نجف دیدم که نقشِ آستانش زینب است حاء و سین و یا و نون و عین و شین و قاف اوست کاف و ها و یا و عین و صاد* جانش زینب است کعبه است آن محملی که پرده‌دارش اکبر است کعبه است آن خیمه‌ای که در میانش زینب است کربلا رود است و اقیانوس آرامش حسین کربلا منظومه است و کهکشانش زینب است شام چون خاک است و کاخش پیش او بر باد رفت کوفه چون کاه است تا کوهِ گرانش زینب است روی زانوی علمدار است نقشِ پای او حضرتِ عباس می‌داند توانش زینب است آنکه آهش شد حسین و آنکه دادش شد حسن خوش بحالش که همیشه خانمانش زینب است هفت دفعه می‌دهد حق را به نام او قسم حضرت صاحب الزمان هم بر زبانش زینب است زینبیون سرفرازانِ قیامت می‌شوند سربلند است آنکه در محشر امانش زینب است *حدیث: هل الدین الا الحب *سوره مریم ، آیه۱ حسن لطفی