در مورد شنيدن هم موضوع از همين قرار است كه وقتي شيءِ خارجي مرتعش مي شود، اين ارتعاش از طريق هوا به گوش خارجي و بعد به گوش مياني و سپس به گوش داخلي مي رسد و از آن جا به وسيله اعصاب شنوايي به مراكز شنوايي در مغز مي رود و عمل شنيدن صورت مي گيرد. حال اگر نفس انسان در عالم خود متوجه صحنه ي ديگري شود، ديگر انسان صداي افراد اطراف خود را نمي شنود، هرچند تمام مكانيسم شنيدن انجام گيرد! چون آن كسي كه با سيستم شنوايي مي شنود، در صحنه نيست و به صحنه ي ديگري منصرف شده است. پس «من انسان» با گوش مي شنود و با چشم مي بيند و اگر «مَن» در صحنه نباشد نه چشم مي بيند و نه گوش مي شنود.  كسي كه «تن» خود را «منِ» خود بداند چون شکارچي اي مي ماند كه سايه مرغ را به جاي مرغ گرفته و مي خواهد سايه را شكار كند