تشرّف جعفر بن زهدری و شفای پای او
☑️ عبد الرحمن قبايقی میگويد:
▪️ شيخ جعفر بن زهدری به فلج مبتلا شد؛ به طوری که قادر نبود از جا برخيزد. مادربزرگش بعد از فوت پدر شيخ به انواع معالجات متوسل شد ولی هيچ فايدهای نديد. اطبای بغداد را آوردند. مدت مديدی معالجه کردند باز هم سودی نبخشيد؛ لذا به مادربزرگش گفتند: شيخ را به مقام و قبه حضرت صاحب الامر عليه السلام در حلّه ببر و بخوابان شايد حقّ تعالی او را از اين بلا رهايی بخشد و بلکه حضرت صاحب الامر عليه السّلام از آنجا عبور نمايند و به او نظر مرحمتی فرمايند و به اين شکل مرضش خوب شود.
مادربزرگ شيخ جعفر بن زهدری به اين موضوع توجّه کرد و او را به آن مکان شريف برد.
در آنجا حضرت صاحب الامر عليه السّلام شيخ را از جايش بلند کردند و فلج را از او مرتفع نمودند.
☑️ عبد الرحمان قبايقی (ناقل قضيّه) میگويد:
▪️ بعد از شنيدن اين معجزه ميان من و او رفاقتی ايجاد شد؛ به طوری که نزديک بود از شدت ارتباط هيچگاه از يکديگر جدا نشويم. او خانهای داشت که در آنجا شخصيّتهای حلّه و جوانان و اولاد بزرگان شهر جمع میشدند.
من خودم قضيّه را از شيخ جعفر پرسيدم. او گفت:
▫️ من مفلوج بودم و اطباء از معالجه مرض من ناتوان شدند.
▪️و بقيّه جريان را نقل کرد تا به اينجا رسيد که:
▫️ حضرت حجّت عليه السّلام در آن حالی که جدّهام مرا در مقام خوابانيده بود به من فرمودند:
🔸 برخيز.
▫️عرض کردم:
🔹 مولای من، چند سال است که قدرت برخاستن را ندارم.
▫️ فرمودند:
🔸 برخيز به اذن خدا.
▫️ و مرا در برخاستن کمک کردند.
وقتی بلند شدم، اثر فلج را در خود نديدم و مردم هجوم آوردند و نزديک بود مرا بکشند. برای تبرّک، لباسهايم را تکهتکه کرده و بردند و به جای آن لباسهای خود را به تن من پوشانيدند. بعد هم به خانه خود رفتم و لباسهايشان را برای خودشان فرستادم.
برکات حضرت ولی عصر عليه السلام صفحه ۱۰۳
#امام_زمان#اللهم_عجل_لولیک_الفرجhttps://eitaa.com/ya_mahdi_407