یک زن و شوهر مشهدی میخواستند از رودخانه عبور کنند. زن، قوی و درشت هیکل و مرد ضعیف و ریزجثّه بود. زن که دید شوهرش قدرت ندارد با پاي خود از جریان آب شدید رودخانه بگذرد، او را روي دوش خود گرفت و مشغول عبور از رودخانه شد. در بین راه زن براي اینکه به شوهرش روحیه بدهد، به او گفت: ماشاءالله خوب سنگینی! مرد، غافل از اینکه روي کول زنش قرار دارد، بادي به غبغب انداخت و به او گفت: خوب ماشاءالله من مَردم. غروري که عبد در اثر عبادت یا افعال خیری که با هدایت و توفیق و حول و قوه الهی انجام داده است، پیدا میکند و ادعاهایی که بر اثر این غرور میکند، مثل ادعای مرد بودن آن مشهدی روی کول زنش است. . . @sukhtehag