آقای خمینی تو شاهد باش خدایا تو شاهدی من از وقتی امام را شناختم، دیگر کسی به چشمم نیامد. شد حجت مسلمانی ام. شد آن که مکتبش تجلی سربازی امام زمانم بود. از حیرت نجات یافتم وقتی او را یافتم. خدایا چه شده که چند سپاهی، حرام بیّن سیاسی مرتکب می شوند و عده ای توجیه می کنند که حتما خبرهایی هست که شماها نمی دانید. آقای خمینی من مردمسالاری را از مکتب تو به جان نوشیدم. به گفتۀ آقا جانم صادقانه به آن معتقد شدم. یافتم که دو قطبی و بالارفتن فیزیکی آراء آن مردمسالاری مد نظر امام نیست. به خاطر همین فهمیدم عدالتخواهی بدون عقلانیت مال امام نیست و بوی مارکس می دهد. فهمیدم رأی کثیف و حرام به درد مردمسالاری نمی خورد. فهمیدم صاحبان انقلاب مستضعفین هستند. حالا از روی اخبار پشت پرده، مدام به ذهن امتت می تازند که خبرهایی هست که شما خبر ندارید و بیایید به فلانی و فلانی رأی بدهید. خوب اساسا مردمسالاری برای چه بود؟ یکی را انتخاب می کردید؟ شما که به مشکلات منطقه و کشور واقفید؟ بماند. آقای خمینی از روی اضطرار با تو درد دل می کنم. بغض گلویم را گرفته. فقط خواستم بگویم من از حرف های تو به خاطر اشرافیت سیاسی و طبقه های خبر دار پشت پرده دست بر نمی دارم. خواستم بگویم هنوز حجت مسلمانی من هستی. خواستم بگویم هر چه می خواهد بشود بشود. من تا آخر با تو هستم. خدا در دنیا و آخرت من را با تو محشور کند.