سفرنامه تبلیغ محرم 1446 قسمت دوم 🍀تصمیم گرفتم تو شهرضا بخوابم و اذان صبح راه بیفتم. ولی خبر پیروزی آقای پزشکیان که اومد دیگه خواب از سرم پرید. گفتک پاشیم حرکت کنیم. خلاصه با تخمه و چایی خودم رو بیدار نگه داشتم. بچه ها خواب بودند من با خانم حرف می زدیم که خوابم نبرد. تحلیل انتخابات و پیش بینی آینده و خلاصه هر چی به ذهن می رسید. 🍀به سختی خودمون رو به شیراز رسوندیم. صبح ساعت پنج و نیم رسیدیم خدمت احمد بن موسی فرزند امام کاظم. همون شاه چراغ بزرگوار. تو همون محوطه برادر دیگرشون به نام محمد بن موسی الکاظم هم بودن که ظاهرا احمد و محمد و حمزه که تو حرم حضرت عبدالعظیم دفن هستند از یک مادر به نام ام احمد هستند. یک برادر دیگر هم دارند به نام علاء الدین حسین بن موسی بن جعفر. که ایشون ظاهرا کوچکترین فرزند حضرت امام کاظم هست که با یه فاصله تقریبا یک کیلومتری صاحب بارگاهی مجزاست. 🍀دوست داشتم حافظیه هم بریم که خستگی اجازه نداد. ان شاء الله مسیر برگشت. 🍀ساعت نه تقریبا دیگه حرکت کردیم به سمت فسا. و از فسا به سمت نوبندگان. سه ساعت تو راه بودیم تا رسیدیم به نوبندگان. 🍀ورودی شهر بلوار بزرگی است که به نام امیر سیاری فرمانده سابق نیروی راهبردی دریایی ارتش است که اهل نوبندگان است. 🍀تا رسیدیم، میزبان بزرگوار و مهربان ما مسئول هیئت علمدار، آمد استقبال. 🍀محل اسکان ما بیت الاحزان است که مهد کودک هم هست. اینجا رو دادن به ما و خانوادمون. شرمنده شدیم چون بچه ها دیگه جا ندارن احتمالا. 🍀کولر خراب بود و طبق معمول هیئت ها همه کارها رو دوش این بنده خدا بود. چون به عده ای سپرده بود ولی انجام نداده بودند. پوشال و پمپ خرید و اومد. هرچقدر اصرار کردم که خودم بلدم، قبول نکرد. بهش گفتم بذار خودم انجام میدم قبول نکرد. 🍀کولر که درست شد، برق رفت😁 بنده خدا به شوخی گفت که آقای پزشکیان اومده و قطعی برق داره شروع میشه😂. البته رفقا میگن پا قدمه خودته😁 🍀تو اوج قطعی برق و گرمای شدید، سخنرانی شب اول رو مرور کردم و آماده کردم. شعرهای بسیار زیبایی بود که باید انتخاب می کردم. یکیش این بود که: همه هستی به ثنای تو زبان بسته حسین راز وصف تو فراتر ز بیان است حسین پایان قسمت دوم @yadashthayam