سفرنامه تبلیغ محرم 1446 قسمت سوم ❇️نوبندگان شهرستانی از شهر فسا است. نیم ساعتی با فسا فاصله دارد. چهار روستا هم دارد. برایم جالب بود که مردمی بسیار مهربان دارد. من شهرهای قابل توجهی از ایران رفته ام. ولی این جا به هر کس سلام می کنی یا آدرس می پرسی گویا سال ها است هم را می شناسید. برای جالب بود. حالا شاید لباس روحانیت هم بی تأثیر نباشد. خلاصه غریب نواز هستند. هر چند من قریب هم هستم😊خلاصه خیلی مردم خون گرم و مهربانی دارد. فرهنگ بالایی هم دارند که نکته اش را به نظر خودم کشف کردم که بعدا عرض می کنم. ❇️شهر قدیمی است. قبل انقلاب یهودی ها این جا ساکن بودند. بعد رفتند اسرائیل و برخی شان هم رفتند شیراز. هنوز محله شان هست. معروف به محلۀ جهودها. دو تا حمام قدیمی خزینه ای دارند که به خاطر عدم رسیدگی خراب و مخروبه شده. حیف! اگر کسی رسیدگی می کرد می شد اسباب درآمد توریست باشد برایشان. نُه مسجد در شهر هست که هر کدام برای خودشان مراسم دارند. خیلی هم تعصب دارند. یعنی من می خواستم برای نماز ظهر بروم مسجد محلۀ بالا به شوخی گفتند کتک دلت می خواهد انگار😂 البته ناگفته نمونه تهران هم همین طوره. ما حدود بیست دقیقه پیاده از خونه می رفتیم و سر راه دو تا مسجد رو رد می کردیم که به مسجد خودمون برسیم! عمدۀ عزاداری هاشان زنجیر زنی است. فقط یک هیأت سخنرانی و سینه زنی دارند که همین هیأت علمدار است که بنده توفیق دارم. البته در مراسم زنجیر زنی هم شرکت می کنم. صرفا برای ثوابش البته. چون اجازه سخن پراکنی نمی دهند.😊 جلسات زنانه هم دارند. البته ساعت 9 شب به بعد است که من توفیق حضور ندارم. 🍀🍀 ⚫️شب اول منبر را با شعر در مورد امام زمان شروع کردم. شعر رو از حاج قربون شنیدم اولین بار. هنوز زمزمه ش تو گوشمه. الا که راز خدایی خدا کند که بیایی تو نور قبله نمایی خدا کند که بیایی شب فراق تو جانا خدا کند که سرآید سرآید و تو بیایی خدا کند که بیایی... موضوع سخنرانی م رو هم نقش تربیت دینی خانوادگی در زندگی انتخاب کردم. البته با مشورت مسؤولین هیأت و با توجه به آسیب شناسی شون از فضای شهر. پایان قسمت سوم @yadashthayam