🔷🔶 وقتی بچه ها می خوابند، تازه فرصت می‌کنم که به تفریح ذهنم بپردازم!! 🔸با این که چشمانم اعتراض می کنند! خسته و خواب آلود به سمت کتابخانه کوچکم رفتم! آه.... یاد آن همه کتابم بخیر! 📚 همگی در جعبه های تاریک ، در خانه ی پدری، منتظر من هستند! تا شاید یک روز دوباره ‌.... بگذریم... 🏠 خداوندا به همه‌ی دوستدارانت خانه ی ویلایی وسیییییع ببخش! آمین! بدون اراده و بدون نگاه به کتاب های دیگر دستم این کتاب را برداشت: داستان های شگفت، شهید آیت الله دستغیب کتاب را از وسط باز کردم، مطلبی که آمد ، دلم را درگیر کرد....📗 ✍ خلاصه می نویسم: فرزند سید مرتضی کشمیری نقل کرده اند: از سید عباس لاری شنیدم که فرمود ، روزی از روزهای ماه مبارک رمضان نزدیک عصر، خوراکی برای افطار خود فراهم کرده بودم و در حجره را قفل کردم و بیرون رفتم، هنگام مراجعت، کلید در را نیافتم، هر چقدر جستجو کردم نبود، از شدت گرسنگی و ناچاری، پریشان حال شدم و به سمت حرم رفتم. در راه سید مرتضی کشمیری را دیدم که علت پریشانی ام را پرسید، گفتم در حجره قفل است و کلیدش را گم کرده ام. فرمود: گفته اند هر کس نام مادر حضرت موسی را بداند و بر قفل بسته بخواند باز می شود، مادر ما شأنش از ایشان بالاتر است. سید، نام حضرت زهرا را گفتند و قفل را با دستشان باز کردند.... یادداشت های مشاور پیشنهاد عضویت👇 🖼 @Yaddasht_moshaver