اما حکايت او از همه جالبتر بود. او در بازجوييهاي خود بايد افشا ميکرد چه کساني مقالاتشان را مينويسند و به امضاي محمد قوچاني به چاپ ميرسانند. او مدتي را در سلول انفرادي گذراند تا اين عوامل پشت پرده قوچاني را معرفي کند. در سلول انفرادي برخي پرسشهاي بازجويي را همراه با کاغذ به او ميدادند تا پاسخ مشروح خود را بنويسد و يکي، دو روز بعد تحويل بازجو بدهد. برخي از پرسشها جنبه فکري و سياسي داشت نه جنبه اتهامي.
براي مثال نظر او را درباره جنبش دانشجويي و آينده آن پرسيده بودند. محمد نيز در اوقات تنهايي طاقت فرساي سلول براي فرار از فشار ديوار و زماني که گويي ايستاده است هرچه بيشتر مينوشت کمتر رنج سلول را حس ميکرد و دقايقي از اين شرايط واميرهيد، بنابراين پاسخي مشروح مينوشت. هنگامي که بازجويان نوشتههاي او را خواندند و مشاهده کردند که در سلول و بدون مشورت و کتاب و در ايزوله کامل او مطالبي قوي تر از مقالات بيرون زندان نوشته است ايمان آوردند آنچه به نام او منتشر ميشد حاصل انديشه و قلم خود او بود.
اينک آشکار ميشد که او مجازات نبوغ خود را ميبيند. چرا کساني باور نميکردند که ممکن است کسي در زمينه فيزيک و يک نفر در رياضيات و يکي در شيمي و ديگري هم در قلم و کتابت و سياست و مطبوعات داراي نبوغ باشد؟ گويي باور داشتند، مامي که ساختهاند از پرورش نابغهها عقيم است و اگر کسي هم با تلاش و نبوغ خدادادي خود درخشيد گويي از حکم و تقديري که براي جوانان رقم زدهاند گريخته است. محمد چندي پس از آزادي از زندان از اتهام وارده نيز تبرئه شد.
توقيف مکرر نشرياتي که او سردبيري ميکرد تاوان مخاطب گيري سريع و رشد شمارگان آنها بود و آخرين بار هم بازداشتي که اکنون از مرز 50 روز گذشت. بازداشت به اتهام برهم زدن امنيت از طريق شرکت در تجمعات که اين اتهام هيچ اساسي ندارد زيرا او گرچه به گفته همسرش اصل تشکيل اجتماعات را قانوني و حق مردم ميدانست اما چنان غرق در کار روزنامهنگارياش بود که مجال شرکت در هيچ تجمعي را نداشت.
با توجه به شناختي که همگان از او و کارهايش دارند به نظر ميآيد دليل اصلي بازداشت قوچاني، اين بار نيز نوشتههاي انتقادي او در چند سال اخير بود که هيچ ايراد حقوقي نداشت اما کام جماعتي را تلخ ميکرد. قوچاني اگر در يکي از جوامع توسعه يافته ميزيست، به خاطر يکي از شئون خويش يا يکي از ابتکارات روزنامهنگارياش مدال ميگرفت و مغتنم و محترم شمرده ميشد اما چرا اينجا بايد کيفر ببيند./ پایان