🔷شفای سرطانی ؛ یکی از زوار می‌گفت زن عموم سرطان گرفت.. حالش وخیم شد.. دکترش گفت ببریدش منزل ، این تا صبح تمام می‌کنه.. حتی آنژیوکت جای سرم ازش جدا نکرد.. می‌گفت نیمه شب دیدیم داره شوهرش صدا میزنه.. اصغر ، اصغر بیاااا.. گفتیم حتما داره تموم می‌کنه.. دویدیم گفتیم چیشده؟؟ گفت این خانم کی بود از پنجره اومد تو صلوات فرستاد و بهم فوت کرد.. ما فک کردیم توهم زده ... اهمیت ندادیم.. 🔷صبح شد دیدیم نمرد و حالش هر لحظه بهتر میشد.. وقتی حالش بهتر شد ، گفت اون شب اون خانمی که اومد بالاسرم ، بهم گفت شفات دادم ، فقط هر سال روز شهادتم برام سمنو بپز پخش کن .. 🔷می‌گفت مریضی که دکتر گفت تا صبح میمیره، ۲۵ سال بعد این ماجرا زندگی کرد و هرسال میدان پاستور تهران در منزلش ، برنامه مفصل برای حضرت زهرا می‌گرفت.. 🔷گفتم کاش بود ازش مستند تهیه میکردیم.. گفت ۲ساله فوت کرده ✍🏻قاضی زاده .