🔷حضور حضرت رقیه در منزل ؛ یکی از زوار می‌گفت همسایه ای داشتیم پسرش عاشق حضرت رقیه بود و هرسال برای حضرت رقیه مجلس می‌گرفت.. 🔷می‌گفت یکسال مادرش گفت راضی نیستم روضه بگیری..میان میریزن و میرن..من باید تمیز کنم و..... با تندی گفت دیگه حق نداری اینجا روضه بگیری.. 🔷می‌گفت یکشب خواب دیدم دختری کوچک داره توی خونمون کنار پسرم نماز میخونه .. تا صدای منو شنید ، سجاده اش جمع کرد گفت من از اینجا میرم.مامانت راضی نیست من بیام اینجا ، الآن دعوام می‌کنه.. 🔷می‌گفت همین رویا و تلنگر کافی بود از کاری که قصدش داشت توبه کنه و مجلس روضه رو برپا کنه.. ✍🏻قاضی‌زاده .