🔰 نماز در معرکه روستایی را از داعش پس گرفته بودیم، اما درگیری هنوز هم ادامه داشت، همه پشت خانه‌ای سنگر گرفته بودیم، از زمین و آسمان داشت سرمان گلوله و خمپاره و آتش می‌بارید، نمی‌شد از جایمان یک لحظه جُم بخوریم، باید حالا حالاها آنجا می‌ماندیم، وقت نماز ظهر شد، محسن بی‌خیال گلوله و خمپاره ایستاد به نماز، دو تا از بچه‌های سپاه قدس گیر دادند بهش که الان وقتش نیست، محسن اما عین خیالش نبود، بِه‌شان گفت: می‌خوام نمازم رو اول وقت بخونم، شما کاری به کار من نداشته باشید، ایستاد به نماز، توی همان معرکه و زیر آن باران گلوله و آتش. 📚 .. ╭━━⊰⊰⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╮ https://www.instagram.com/mohsen_hojaji1370/ @yadmanshohada ╰━━⊰⊰⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╯