⚠️جوانی که وابستگی های دنیا در لحظه مرگ کار دستش داد! شهید آیت‌الله دستغیب از قول یکی از دوستانش می‌گوید: زمانی که در حومه لارستان به معلمی مشغول بودم جوانی به نام احمد از اهل آن روستا سخت مریض و آماده مرگ شد. من در حالت احتضار بالای سرش آمدم و تلقین را شروع کردم، ولی هرچه تلاش کردم جمله «علی ولی الله» را نگفت. بعد در حالت بی هوشی فرو رفت و او را در بیمارستانی در شیراز بستری نمودند و پس از مدتی حالش خوب شد. به دیدن او رفتم و گفتم آن روزی که به تو تلقین میگفتم چرا از گفتن «علی ولی الله» خودداری کردی؟ احمد از این سوال من حالت وحشتی پیدا کرد و گفت: هنگام تلقین دیدم شهادتین به صورت زنجیری است که سه حلقه قطور دارد. روی حلقه اول «لااله‌الاالله» و روی حلقه دوم «محمّدٌ رسول الله (ص)» و روی حلقه سوم «علی ولی الله» نوشته بود. حلقه اول در دست من بود و حلقه دوم در وسط و حلقه سوم در دست شخصی بود که هیکل او وحشت آور بود! او در یک دستش حلقه شهادت به ولایت بود و در دست دیگرش کیسه ای بود که من احساس میکردم تمام پول و دارایی من در آن است. وقتی میخواستم جمله «علی ولی الله» را بگویم آن دیو، زنجیر را به سختی از دستم می‌کشید و می‌گفت: اگر گفتی تمام اموالت را میبرم. من هم که خیلی به اینها علاقه داشتم از ترس نمی‌گفتم. البته در آن حالت که محبت زیادی به پولهایم داشتم حلقه را هم رها نمی کردم. در این کشمکش شدید بودم که ناگاه سیدی نورانی آمد و پای مبارک را روی زنجیر گذارد. دست شیطان زیر پای او فشرده شد و فریادی زد و زنجیر را رها کرد و تمام زنجیر به دست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷 اینجا دوباره زندگی کن 🪴 @yadmarg 👈