5️⃣شرکت کردن در مسابقه تیراندازی!👇 ✅هشام بن عبدالملک در زمان حکومت خود، امام محمد باقر(ع) و فرزندش امام جعفر صادق(ع) را تحت الحفظ به شام آورد. روزی در مجلسی هشام تصمیم گرفت یک مسابقه تیراندازى ترتیب دهد و امام(ع) را در آن مسابقه شرکت بدهد. هشام رو به امام محمدباقر(ع) کرد و چنین گفت : 📋«يَا مُحَمَّدُ(ص)! اِرْمِ مَعَ أَشْيَاخِ قَوْمِكَ اَلْغَرَضَ» ♦️ای محمد(ص)! با بزرگان خويشاوند خود تيراندازى كن! حضرت(ع) فرمود : 📋«إِنِّي قَدْ كَبِرْتُ عَنِ اَلرَّمْيِ فَهَلْ رَأَيْتَ أَنْ تُعْفِيَنِي» ♦️من پير شده‌ام و موقع تير اندازی ام گذشته و مرا معاف دار. هشام که خیال مى کرد فرصت خوبى به دست آورده و امام باقر(ع) را در دو قدمى شکست قرار داده است، اصرار و پافشارى کرد و گفت : 📋«وَ حَقِّ مَنْ أَعَزَّنَا بِدِينِهِ وَ نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ(ص) لاَ أُعْفِيكَ» ♦️قسم به حق خدائى كه ما را به دين خود و به پيامبرش امتياز بخشيده است، ممكن نيست. هشام در اين هنگام به یکی از شخصيتهاى بنى اميه اشاره نمود و دستور داد که تیر و کمان خود را به آن حضرت(ع) بدهند. 📋«فَتَنَاوَلَ أَبِي عِنْدَ ذَلِكَ قَوْسَ اَلشَّيْخِ ثُمَّ تَنَاوَلَ مِنْهُ سَهْماً فَوَضَعَهُ فِي كَبِدِ اَلْقَوْسِ ثُمَّ اِنْتَزَعَ وَ رَمَى وَسَطَ اَلْغَرَضِ فَنَصَبَهُ فِيهِ ثُمَّ رَمَى فِيهِ اَلثَّانِيَةَ فَشَقَّ فُوَاقَ سَهْمِهِ إِلَى نَصْلِهِ ثُمَّ تَابَعَ اَلرَّمْيَ حَتَّى شَقَّ تِسْعَةَ» ♦️پدرم بعد از اين اجبار، تیر و كمان را از هشام گرفت و تیرى در چله کمان نهاد و نشانه گیرى کرد و تیر را درست به قلب هدف زد! آنگاه تیر دوم را به کمان گذاشت و رها کرد و این بار تیر در چوبه تیر قبلى نشست و آن را شکافت! تیر سوم نیز به تیر دوم اصابت کرد و به همین ترتیب تا نُه تیر پرتاب نمود که هر کدام به چوبه تیر قبلى خورد! این عمل شگفت انگیز، حاضران را به شدت تحت تاثیر قرار داده و اعجاب و تحسین همه را برانگیخت. هشام که همه برنامه هایش غلط از آب در آمده و نقشه اش نقش بر آب شده بود، سخت تحت تاثیر قرار گرفت و بى اختیار گفت : 📋«يَا أَبَا جَعْفَرٍ(ع)! وَ أَنْتَ أَرْمَى اَلْعَرَبِ وَ اَلْعَجَمِ هَلاَّ زَعَمْتَ أَنَّكَ كَبِرْتَ عَنِ اَلرَّمْيِ؟» ♦️ای ابا جعفر(ع)! تو سرآمد تیراندازان عرب و عجم هستى، چگونه مى گفتى پیر شده ام؟! آنگاه سر به زیر افکند و لحظه اى به فکر فرو رفت که گویی از پیشنهاد خود پشیمان شده است. سپس امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را در جایگاه مخصوص کنار خود جاى داد و فوق العاده تجلیل و احترام کرد و رو به امام(ع) کرده گفت : 📋«يَا مُحَمَّدُ(ص)! لاَ تَزَالُ اَلْعَرَبُ وَ اَلْعَجَمُ تَسُودُهَا قُرَيْشٌ مَا دَامَ فِيهِمْ مِثْلُكَ لِلَّهِ دَرُّكَ مَنْ عَلَّمَكَ هَذَا اَلرَّمْيَ وَ فِي كَمْ تَعَلَّمْتَهُ؟» ♦️ای محمد(ع)! قریش از پرتو وجود تو شایسته سرورى بر عرب و عجم است، این تیراندازى را چه کسى به تو یاد داده است و در چه مدتى آن را فرا گرفته اى؟ حضرت(ع) فرمود : 📋«قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ أَهْلَ اَلْمَدِينَةِ يَتَعَاطَوْنَهُ فَتَعَاطَيْتُهُ أَيَّامَ حَدَاثَتِي ثُمَّ تَرَكْتُهُ فَلَمَّا أَرَادَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ مِنِّي ذَلِكَ عُدْتُ فِيهِ» ♦️مى دانى که اهل مدینه اهل تیر اندازی هستند و به این کار عادت دارند، من نیز در ایام جوانى مدتى به این کار سرگرم بودم ولى بعد آن را رها کردم، امروز وقتی تو اصرار کردى ناگزیر پذیرفتم. هشام گفت : 📋«مَا رَأَيْتُ مِثْلَ هَذَا اَلرَّمْيِ قَطُّ مُذْ عَقَلْتُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّ فِي اَلْأَرْضِ أَحَداً يَرْمِي مِثْلَ هَذَا اَلرَّمْيِ!» ♦️از وقتى به عقل آمده‌ام چنين تير اندازى نديده‌ام. گمان نمي كنم كسى روى زمين بتواند چنين تیری بزند!(۱) 📚منبع : https://eitaa.com/yaemamzamanadrekni ۱)دلائل الامامه طبرى شیعی، ص۱۰۵