وقت است که از چهره‌ی خود پرده‌گشایی «تا با تو بگویم غم شب های جدایی» اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران «چون عودم و از سوختنم نیست رهایی» ای پرسشِ بی پاسخِ هر روز عشّاق آقا تو کجایی؟ تو کجایی؟ تو کجایی؟