ضرورت دستیابی به «علوم‌انسانی اسلامی» و «الگوها و ساختارهای اجرایی دینی» برای تحقق دولت اسلامی و نیل به تمدن ‏نوین اسلامی ضرورتی انکار ناپذیر است. پیگیری این امر خطیر با وجود آنکه از سوی مراکز و موسسات متعددی در سالهای ‏اخیر دنبال شده است، همچنان با مطلوب فاصله دارد و نیازمند ایجاد ساختارهای پژوهشی و آموزشی مناسب به منظور انجام ‏پژوهش‌های بنیادین و تخصصی در این امر است. کارهای صورت‌گرفته در این عرصه عمدتاً از ناحیه «إستناد قاعده مند و ‏متقن به معارف قرآن و روایات» دچار ضعف جدی هستند و به بیان دیگر نمی توان آنها را مستند به دین دانست. البته موسسات ‏فقهی متعددی در حوزه مشغول به فعالیت می‌باشند اما رویکرد آنها بجز چند مورد، در دامنه مسائل فقه موجود است و قصد ‏امتداد فقاهت به عرصه‌های نوپدید را ندارند. به بیان دیگر، مراکزی که به عرصه‌های علوم‌انسانی و مسائل اجتماعی و ‏حکومتی می‌پردازند، با ضعف روشی در إستناد به وحی مواجه هستند و عمدتاً با مشرب فلسفی سعی در تولید ‏علوم‌انسانی دارند و از روش تفقه بی بهره اند. در مقابل، مراکزی که رویکرد فقاهتی دارند، عمدتاً چنین دغدغه‌هایی ندارند و به ‏موضوعات سابق در عرصه فقه موجود - که مناسب با مکلف فردی است- بسنده می‌کنند. بنابراین پژوهش‌های انجام شده و ‏در حال انجام در دو محور روشی و محتوایی با کاستی‌های جدی روبرو است؛ از منظر روشی، روش تفقه بایسته و مطلوب ‏برای دستیابی به «فقه حکومتی، علوم‌انسانی اسلامی و یا الگوهای حکمرانی» به دست نیامده است و حرکت جدی در این ‏مسیر به چشم نمی‌خورد. از منظر محتوایی نیز آشنایی تخصصی با معارف ارزشمند و گرانقدر «کتاب و سنت» و امتداد این ‏معارف تا مبانی علوم‌انسانی اسلامی در رشته‌های مختلف، تحقق نیافته است. بنابراین ضعف در بهره مندی از «معارف وحیانی» ‏و «روش إستناد به دین» در تحقیقات صورت‌گرفته در این عرصه نمایان است، به همین دلیل انجام تحقیق‌های تخصصی ‏متمرکز، روشمند و سازمانی پیرامون نظام معارف برآمده از کتاب و سنت و پژوهش در محور امتداد این اندیشه در علوم و ‏ساختارهای اجتماعی و حکومتی ضروری است. ‏ «مرکز تفقه علوم اسلامی و الگوهای حکمرانی» مبتنی بر ضرورت فوق با سه ویژگی تأسیس شده است: 1. ابتنای بر معارف کتاب و سنت (وحی) 2. استناد قاعده مند و روشمند (روش تفقه) 3. چشم انداز تمدنی و حکومتی (تمدن نوین اسلامی)