Thick: 📜 خلاصه نامه مهم امام خمینی به حسینعلی منتظری، مورخ ۶ فروردین ۶۸ با دلى پرخون و قلبى شکسته چند کلمه‌اى برایتان می‌نویسم تا مردم روزى در جریان امر قرار گیرند... از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامى عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبرى آینده نظام را از دست داده‌اید. شما در اکثر نامه‌ها و صحبت‌ها و موضع‌گیری‌هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال‌ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدرى مطالبى که می‌گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‌اى براى جواب به آنها نمی‌دیدم. مثلًا در همین دفاعیه شما از منافقین، تعداد بسیار معدودى که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می‌بینید که چه خدمت ارزنده‌اى به استکبار کرده‌اید... اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود مى‌دانید -که مسلماً منافقین صلاح نمى‌دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایى مى‌‌شوید که آخرتتان را خراب‌تر مى‌کند- با دلى شکسته و سینه‌اى گداخته از آتش بى‌مهری‌ها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت مى‌کنم دیگر خود دانید: ۱. سعى کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدى هاشمى و لیبرال‌ها نریزد. ۲. از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک مى‌شوید در هیچ کار سیاسى دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد. ۳. دیگر نه براى من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هرچه اسرار مملکت است را به رادیوهاى بیگانه دهند. ۴. نامه‌‌ها و سخنرانی‌هاى منافقین که به وسیله شما از رسانه ‌هاى گروهى به مردم مى‌رسید؛ ضربات سنگینى بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتى بزرگ به سربازان گمنام امام زمان -روحى له الفداء- و خون‌هاى پاک شهداى اسلام و انقلاب گردید؛ براى اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند. واللَّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولى در آن وقت شما را ساده لوح مى‌دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولى شخصى بودید تحصیل‌کرده که مفید براى حوزه‌هاى علمیه بودید و اگر اینگونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگرى دارم و مى‌دانید که از تکلیف خود سرپیچى نمى‌کنم. واللَّه قسم، من با نخست وزیرى بازرگان مخالف بودم ولى او را هم آدم خوبى مى‌دانستم. واللَّه قسم، من رأى به ریاست جمهورى بنى‌صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم. سخنى از سرِ درد و رنج و با دلى شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خداى خود عهد کردم که از بدى افرادى که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم پوشى نکنم. من با خداى خود پیمان بسته‌ام که رضاى او را بر رضاى مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمى‌دارم. من کار به تاریخ و آنچه اتفاق مى‌افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعى خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته‌ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعى کنند تحت تأثیر دروغ‌هاى دیکته شده که این روزها رادیوهاى بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش مى‌‌کنند نگردند. از خدا مى‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد.