سربازان امام زمان
✳️منتظران ظهور ⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت هفتم (شمشیری که کوه را متلاشی می‌کند) نزدیک اذان صبح است و
✳️منتظران ظهور ⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت هشتم (کنار کعبه چه خبر است؟) حالا دیگر آفتاب بالا آمده است، مردم مکّه متوجّه می‌شوند که در مسجد الحرام خبرهایی است. آنها از یکدیگر سؤال می‌کنند: این کیست که در کنار کعبه ایستاده است و گروهی گرد او را گرفته‌اند؟ در این میان صدایی در همه جا طنین انداز می‌شود. گوش کن! این صدای جبرئیل است: «ای مردم! این مهدی آل محمّد است، از او پیروی کنید». همه مردم دنیا این صدا را می‌شنوند. عجیب این است که هر کسی این ندا را به زبان خودش می‌شنود، اگر عرب‌زبان است به زبان عربی می‌شنود، اگر فارس‌زبان است به زبان فارسی. وقتی مردم این ندا را شنیدند با یکدیگر در مورد ظهور سخن می‌گویند و می‌فهمند که وعده خدا فرا رسیده است. مردم مکّه با شنیدن این ندا به سوی مسجد الحرام هجوم می‌آورند تا ببینند چه خبر شده است. آنان می‌بینند که امام با یارانش جمع شده اند. اکنون امام می‌خواهد با مردم سخن بگوید به نظر شما اوّلین سخن امام با مردم چیست؟ امام به کنار کعبه می‌رود و به خانه خدا تکیه می‌زند و چنین می‌گوید: «ای مردم! من مهدی، فرزند پیامبر هستم. هر کس می‌خواهد آدم و ابراهیم و موسی و عیسی(ع) و محمّد(ص) را ببیند، مرا ببیند! ای مردم من شما را به یاری می‌طلبم. چه کسی مرا یاری می‌کند؟». و اکنون یک امتحان بزرگ الهی در پیش روی مردم مکّه است؛ زیرا با اینکه امام بیش از هزار سال عمر دارد؛ امّا به شکل یک جوان ظهور کرده است. مردم مکّه در شک و تردید هستند، گروهی از آنها باور نمی‌کنند که این جوان، همان مهدی(ع) باشد. آنها دسیسه می‌کنند و تصمیم می‌گیرند تا امام را به قتل برسانند؛ ولی فراموش کرده‌اند که امام چه یاران باوفایی دارد، یارانی که عهد بسته‌اند تا آخرین نفس از امام دفاع کنند. وقتی مردم مکّه می‌بینند که یاران امام آماده دفاع هستند پشیمان می‌شوند و مسجد الحرام را ترک می‌کنند. 📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات) 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹