به مناسبت۲۳ ذی القعده شهادت امام رضا علیه السلام
نحوه هلاکت مامون ملعون
مامون قاتل امام رضا علیه السلام نیز مثل تمامی دشمنان اهل بیت علیهم السلام در این دنیا تقاص پس داد و جان به دست جناب مالک خزانهدار دوزخ سپرد تا تقاص اصلی جنایاتش را در آن دنیا ببیند. نکته جالب اینکه به گواه تاریخ مامور مجازات او در این دنیا یک ماهی بوده و در نهایت آن ملعون با لرز و احساس سرمای بینهایت به درک واصل شد!!!
🔹 شیخ عباس قمی رضوان الله علیه مینویسد:
✍ و در سنه (سال) ۲۱۷ مامون سفر مصر کرد و عبدوس را که بنای فتنه در آنجا نهاده بود بکشت. و در سنه ۲۱۸ به جنگ اهل روم رفت و فتوحات بسیار نمود و در «عین بدیدون» که به رومی رقه میگفتند و موضعی بود که آب بسیار سرد و صاف داشت و هوایش در نهایت خوبی و لطافت و زمینش در کمال خرمی و خضرت (سبزی) بود، قصد اقامه نمود، و از برای او کنیسه بر روی آن نهر بنا کردند. روزی مامون نگاه در آب میکرد، یکی ماهی دید قریب به یک ذراع مانند سبیکه نقره. ملازمان را امر کرد که آن ماهی را بگیرند، مردی در میان آب جست و آن ماهی را بگرفت چون بیرون آورد، ماهی قوت کرده خود را در آب افکند و مقداری آب بر سینه و نحر و ترقوه مامون پاشید. مامون را در همان وقت رعده و لرزه فرا گرفت. آن مرد فراش ثانيا در آب رفته و آن ماهی را بگرفت و در نزد مامون نهاد. مامون امر کرد که او را طبخ کنند ولكن لرزه او را سخت بگرفت، هر چه لحاف و جامه بر روی او افکندند، او ضجه میکشید که «البرد البرد» (سرما سرما). در اطراف او آتشها افروختند و جامههای زمستانی هر چه برای او آوردند باز مثل برگ میلرزید و از سرما فریاد میکشید، تا گاهی که حالت مرگ بر او ظاهر شد، معتصم برادر مامون، بختیشوع و ابن ماسویه طبیب را حاضر کرد تا معالجه مامون کنند. چون نبض مامون را گرفتند، گفتند: ما برای مرض او شفایی ندانیم. و از بشره و تن مامون عرقی ظاهر میشد که مانند روغن زیت و لعاب افعی مینمود. پس مامون به هوش آمد و گفت: مرا به یک جایی برید که یک دفعه نگاهی به حشم و خدم و رعيت لشکر خویش نمایم. پس او را به موضع بلندی بردند و نگاهی بر جنود خویش و خیام ایشان نمود و کثرت ایشان را در وقت مرگ خویش ملاحظه کرد، آنگاه گفت: «یا من لا يزول ملکه ارحم من قد زال ملکه.» (ای که سلطنتت ابدی است، رحم کن بر آن کس که سلطنتش از بین میرود.) چنانچه پدرش رشید در وقت مرگ خویش گفت: «ما اغنى عنی مالیه هلک عنی سلطانیة» (ثروتم به فریادم نرسید، همه قدرت و حشمتم نابود شد.) پس مامون را به خوابگاه خود برگردانیدند و زبانش از کار بماند و چشمهایش بزرگ و سرخ گشت و پیش از مردن زبانش گشوده گشت و گفت: «يا من لا يموت ارحم من يموت (ای خدایی که هرگز نمیمیری رحم کن بر آن کس که میمیرد.) این بگفت و بمرد و از آن ماهی پخته روزی او نگشت، و وفات او در پنجشنبه هفدهم رجب و به قولی در هشتم آن واقع شد. در سنه ۲۱۸ جنازه او را به طرطوس حمل کردند و به خاکش سپردند و ابو سعید مخزومی در شان او گفته:
هل رأيت النجوم اغنت عن المأ
مؤن شيئا و ملکه المأنوس
خلفوه بعرصتی طرطوس
مثل ما خلفوا اباه بطوس
آیا ستارگان و پادشاهی مامون به فریاد او رسیدند؟ او را در طرطوس به خاک سپردند، همانطور که پیش از آن پدرش را در طوس دفن کرده بودند.
تتمة المنتهی، تالیف شیخ عباس قمی، صفحه ۳۰۳-۳۰۴، چاپ شرکت چاپ و نشر بین الملل