🔰 *عبرتی شگفت انگیز!.* در زمان روی کار آمدن صدام از جمله احزاب مخالف، حزب سوسیالیست بود که، صدام دستور قلع و قمع اعضاء آن را به برادر نانتنی خود "برزان تکریتی " سپرد. از جمله دست گیر شده گان این حزب، «میاده» زن جوان ۲۲ ساله و شوهرش بودند. «میاده» نُه ماهه حامله بود، که قبل از اعدام نامه یی برای «برزان تکریتی» می نویسد و از او در خواست می کند، اعدام اش را تا زمان تولد بچه، به تأخیر بیاندازد!. «برزان» اما قبول نکرد و در جواب میاده نوشت: که جنین داخل شکم ات هم باید بمیرد و با شما دفن گردد!!... "میاده حامله ی ۹ ماهه" در روز موعود بالای چوبه ی دار رفت، اما بالای چوبه ی دار وضع حمل کرد و فرزند پسری با بند ناف به روی تخته، به پائین افتاد!. "رضیه " زنِ زندانبان، با اشاره ی رئیس زندان، طفل را در لباس های مادرش پیچید و به گوشه یی منتقل کرد!. «برزان» پس از اجرای حکم اعدام از رئیس زندان، حال و روز «میاده» و جنین اش را جویا شد، گفتند: که جنین با مادر در چوبه ی دار ماند تا مُرد ... رئیس و پزشک زندان و "رضیه " زنِ زندان بان، هم قسم شددند که هم دیگر را به «برزان تکریتی» نفروشند و توافق کردند که "رضیه " جنین را به خانه اش ببرد و با راضی کردن شوهرش شناسنامه برای کودک بگیرد... از آن‌ پس نوزاد را «ولید» می خواندند، سال ها گذشت و ولید بزرگ شد. برادر "میاده" و دایی ولید در آلمان زندگی می کرد. او سال ها پیش تر، خبر هایی در باره ی خواهر زاده اش ولید از رضیه دریافت کرده بود. او در سال ۲۰۰۳ میلادی و پس از سقوط رژیم بعث به عراق بر گشت، تا یاد گار خواهرش را پیدا و با خود به آلمان ببرد و او را یافت!... ولید قبول نکرد که، به آلمان مهاجرت کند و گفت: "رضیه " مثل مادرم هست او مرا نجات داد و زحمت بسیاری برای من‌کشید، هرگز تنهایش نمی گذارم.... و این زمانی بود که رضیه باز نشست شده بود. رضیه، "ولید "را به جای خود، به عنوان زندان بان و مأمور استخدام می کند. ملت عراق، افراد حزب بعث را یکی بعد از دیگری دست گیر می کردند که از جمله دست گیر شده گان "برزان تکریتی "بود!. از قضا و قدر الهی، «ولید» پسر «میاده»، مسؤول مستقیم سلول «برزان تکریتی» شد و هم آن جا قصه ی مادر و فرزند درون شکم اش را به او گفت!. پس از صدور و تأئید حکم، ولید به عنوان زندان بان مأمور اجرای اعدام او شد و با دست خود «طناب دار» را بر گردن «برزان» کشید، بدین سان دست حق، ستم‌ گر بی رحم را، از جایی که گمان نمی کرد؛ به سزای اعمال اش رساند... *یقیناً روزگار به گردن کشان و ظالمان مهلت می دهد، تا شاید بر گردند، ولی فراموشی در کار روزگار در جزاء و کیفر أعمال ستم گران وجود نخواهد داشت...* 🆔️ @yashilvatan_ir 🔰 یاشیل وطن ¤ مستقل آنلاین