❌🌸 "من تنها فرزند خانواده و همیشه از زندگی تکراری، سکوت و تنهایی که درآن به سر می‌بردم، بسیارخسته شده بودم. سرانجام پس از چند ماه تلاش، هنگام گشت و گذار اینترنتی، در فضای چت روم با فردی آشنا شدم که خودش را جوانی 24 ساله به نام "شهرام" معرفی می‌کرد. او تصویری را برایم درفضای مجازی به نمایش گذاشته و ادعا می‌کرد که عکس خودش است. شهرام در پاییبن آن تصویر نوشته بود که سردسته یک گروه موسیقی پاپ است و این موضوع با توجّه به علاقه‌ای که به این نوع موسیقی داشتم، بسیار برایم جالب و هیجان انگیز بود. ارتباط اینترنتی من و شهرام با موجی از حرف‌های احساسی آغاز شد تا اینکه سرانجام من به جایی رسیدم که احساس کردم، بدجوری شیفته و دلباخته شهرام شده و دیوانه‌وار دوستش دارم. بسیار دوست داشتم تا به عضویت گروه موسیقی‌اش درآمده و مرد سرزمین آرزوهایم را از نزدیک ببینم تا اینکه در یک روز بعدازظهر بهاری به دعوت او به میهمانی‌ای رفتم که در آن چندین دختر و پسر جوان با وضعیتی بسیار زننده و پوشش نامناسب که به تمامی برخلاف هنجارهای خانوادگی من بود، حضور داشتند. در اوّلین دیدار با تعجّب متوجّه شدم که شهرام نه تنها جوانی 24 ساله نیست بلکه چهره‌اش با تصویری که در چت روم دیده بودم، نیز به کلّی تفاوت داشته وسنّش بسیار بالاست و همچنین هیچ سر رشته‌ای از موسیقی نداشته و تمام آنچه را به من گفته دروغ و زاییده فکر بیمار خودش بوده است. با این تصوّر اشتباه که دیگر تنها با داشتن 20 سال سن، بزرگ شده و می‌توانم خوب و بد زندگی را به خوبی تشخیص داده و نیز می‌خواهم به هر طریقی که شده خود را از تنهایی نجات دهم، به یک باره خود را غرق شده در سراب احساسی و عشق بی‌معنی و به دور از منطق او یافتم. با وجود اینکه از دست شهرام به شدّت ناراحت وعصبانی بودم ولی چون از طرف دیگر نیز نمی‌توانستم دوری او را تحمّل کنم، نسبت به دروغ‌های او هیچ حساسیت و واکنشی نشان ندادم. رفته رفته با ادامه این ارتباط شوم، ناخواسته عضو ثابت گروه آنها که به گفته خودشان یک گروه پارتی بود، شدم و به نوعی سعی کردم که فقدان عشق، محبّت و بی‌توجّهی پدر و مادرم را نسبت به خود، با شرکت در این گروه، جبران کنم، گرچه در باطن به این حقیقت پی برده بودم که درحال فریب دادن خود بوده و حقیقت چیز دیگری است. همچنان روزها و اوقات بی‌هدف من با شرکت در مجالس لهو و لعب میهمانی‌های این گروه بی‌بند‌وبار وافکار پلید شهرام، می‌گذاشت تا اینکه او توانست با گذشت زمان و با حیله و نیرنگهای مختلف، من را به قرص‌های روان گردان معتاد کند. 🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷ ┏ • • - • - • - • - • - ┓ @Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃› ┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛